خیانت مادر به پدر؛ وظیفه فرزندان در برابر خیانت مادر چیست؟

  1. مشاوره خیانت
  2. خیانت همسر
  3. انواع خیانت
  4. خیانت مادر به پدر؛ وظیفه فرزندان در برابر خیانت مادر چیست؟

خیانت مادر به پدر یکی از موضوعاتی است که روح و روان فرزندان را در هر سنی که باشند به شدت آزار می‌دهد. دیدن خیانت مادر می‌تواند تمامی ذهنیتی که یک فرزند از وفاداری و صبر و دلسوزی دارد را متزلزل کند و او را در یک بهت عمیق فرو برد.

فرزندانی که به مشاوران ما مراجعه می‌کنند و با این جمله که من متوجه خیانت مادرم شدم و مادرم به پدرم خیانت میکنه چیکار کنم، بحث را آغاز می‌کنند در بسیاری از موارد از بروز این رفتار از سوی مادرشان ابراز تنفر و ناباوری می‌کنند. گویی دیدن خیانت مادر به پدر خیلی سنگین‌تر و دیر هضم‌تر از خیانت‌های دیگر است.

موضوعی که در این مقاله قصد داریم به آن بپردازیم پیرامون خیانت مادر به پدر و تاثیر دیدن خیانت مادر بر روی فرزندان است. همچنین به بررسی پاسخ سوال با خیانت مادرم چه کنم می‌پردازیم و تمامی جنبه‌های روانشناسی و راهکارهای مقابله با بروز خیانت مادر به پدر را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

از جمله عناوینی که در ادامه خواهید خواند، موارد زیر است:

خیانت مادر به پدر

چرا مادرم به پدرم خیانت کرد

در جواب به این سوال باید گفت، در اکثر موارد داشتن مشکلات زمینه‌ای و دیرینه سبب بروز خیانت از سوی مادر به پدر می‌شود.

زنان همواره به وفاداری و از خود گذشتگی معروف بوده و هستند و اگر تحت شرایطی دچار اشتباه برای برقراری رابطه با افراد نا مجاز قرار گیرند، تحمل و درک این موضوع علی الخصوص از جانب فرزندان امری پیچیده و حتی غیر ممکن است.

علل خیانت مادر می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • ناکامی‌های جنسی
  • اختلالات رفتاری
  • مشکلات روحی
  • قصور و کوتاهی در خویشتن‌داری
  • تنهایی شدید و نیاز به همراه
  • تنوع طلبی

مشکلات اصلی در جریان خیانت مادر به پدر

کسانی که در همان کودکی شاهد خیانت مادر به پدرشان بوده‌اند همواره در معرض بی اعتمادی و استرس ناشی از از دست دادن دوستان و یا خانواده خود هستند.

تاثیرات و پیامدهای منفی این موضوع سبب می‌شود تا علاوه بر تاثیر پذیری منفی فرزندان در هر مرحله از زندگی پیرامون واژه وفاداری، سبب ایجاد تنش‌های فیزیکی و ناهنجاری‌های جسمی شود.

بر اساس تحقیقات به عمل آمده مشخص شده است که در میان ۱۰۰ کودکی که ۳۰ نفر از آنها شاهد این سری از خیانتها از سوی مادر خود بوده اند و ۷۰ نفری که این تجربه تلخ را نداشته اند، تفاوت‌های فاحشی در روند رشد و شکل گیری سیستم عصبی وجود دارد.

از جمله مهمترین مشکلاتی که در جریان خیانت مادران به پدران اتفاق می‌افتد موارد زیر است:

  • اختلال در برقراری روابط با دوستان
  • استرس همیشگی فرزندان
  • عدم تجربه اعتماد به نفس در این افراد
  • مشکلات گوارشی و روحی روانی
  • بی انگیزگی و وارد شدن به سیستم افسردگی زمینه‌ای
  • تجربه یک زندگی بدون شور و انگیزه با تفکر مداوم پیرامون این اتفاقات
  • نداشتن احساس ترحم و بخشش در مواجهه با دیگر افراد
  • از بین رفتن حس وفاداری نسبت به همسر آینده

با خیانت مادرم به پدرم چگونه کنار بیایم

در برخی از موارد فرزندان در هنگام مواجهه با خیانت مادرشان، بر احساسات خود غلبه می‌کنند و یا با انگیزه شخصی و یا با راهنمایی افراد دیگر و دوستانشان، به روانشناسان و مشاوران خانواده مراجعه می‌کنند.

اولین سوالی که آنها بعد از در جریان قرار دادن روانشناسان از وقوع این ماجرا می‌پرسند این است که با جریان خیانت مادرم به پدرم چگونه کنار بیایم؟ این در صورتی است که امکان تصحیح روابط تخریب شده در میان پدر و مادر از سوی فرزندان با راهنمایی مشاوران بسیار نزدیک و در دسترس است.

این تجربه در وهله اول شاید کاملا غیر منطقی و امری خودخواهانه از سوی فرزندان استنباط شود اما در بسیاری از موارد با ریشه یابی و رسیدن به علل و عوامل خیانت مادر، فرزندان اولین نفراتی هستند که مادر را برای انجام این کار می‌بخشند.

واکنش درست هنگام مواجه شدن با خیانت مادر به پدر

نشان دادن یک مجموعه کامل از واکنش درست برای مواجه شدن با خیانت مادر به پدر، نیازمند دریافت راهنمایی و مشاوره از سوی کارشناسان و افراد با تجربه است.

یکی از مهمترین مواردی که نیاز به بررسی همه جانبه به منظور برطرف کردن پیامدهای نا مطلوب خیانت مادر به پدر دارد، در جریان قرار دادن یک مشاور حاذق و دلسوز است که در عین ارائه تمامی خدمات مشاوره و هموار کردن مسیر سخت مواجهه با این واقعه، بتواند رازداری و امانت داری صحیحی از جریان پیش‌آمده برای مراجعات مکرر و مجدد اعضا خانواده انجام دهد.

از جمله تکنیک‌هایی که مشاوران و روانشناسان، افراد را ملزم به رعایت آن در این شرایط می‌کنند موارد زیر است:

  • بر احساسات خود غلبه کنید
  • رابطه‌تان را با پدر و مادرتان محکم‌تر کنید
  • به آنها ثابت کنید که برای ادامه زندگی نیاز به هر دوی آنها در کنار هم دارید
  • تکنیک‌های تخصصی برای جذب اعتماد مادر را برای مشورت با مشاور جلب کنید
  • سعی کنید انواع خیانت و عوامل خیانت همسر را بشناسید
  • تمامی تلاش خود را برای از بین بردن علل خیانت انجام دهید
  • تمامی محبت های مادر خود را به یاد بیاورید و اشتباه او را نادیده بگیرید

خیانت مادر به پدر

بررسی تغییرات خلق و خو در فرزندان با دیدن خیانت مادر

به وجود آمدن برخی از اختلالات رفتاری در فرزندانی که شاهد خیانت مادرشان بوده اند طبیعی و دور از انتظار نیست.

بررسی تغییرات خلق و خو در فرزندان با دیدن خیانت مادر نیازمند به در نظر گرفتن تمامی موارد دارد و ارائه راهکارهای مفید پیرامون برطرف کردن و یا جلوگیری از بروز چنین تغییراتی به شناسایی این علل نیاز دارد.

از جمله مهمترین اختلالات رفتاری و تغییر در خلق و خوی فرزندان شامل موارد زیر است:

  • آشفتگی و عصبی بودن
  • احساس همدردی بیشتر با پدر
  • احساس نادیده گرفته شدن از سوی مادر
  • ترس از تمسخر از سوی دوستان و بستگان
  • عدم تحمل حضور مادر در کنار خود
  • بدبینی و نسبت دادن تمامی وقایع ناخوشایند به وجود مادر
  • تلاش در جهت عدم حضور کنار مادر

می خواهم بدانم با خیانت مادرم چه کنم

مشاوران و کارشناسان با تجربه‌ای که در طول سالهای مشاوره خود شاهد چنین وقایعی با شنیدن سرگذشت مراجعین خود و تجربیات آنها از خیانت مادر به پدر بوده‌اند معتقدند که بهترین روش مواجهه با چنین اتفاقی خویشتن داری و بهره‌مندی از راهنمایی‌های یک فرد امین است.

مهمترین راهکارهای مواجه با خیانت مادر و ارائه تکنیک‌های رفتاری صحیح به کسی که به آنها می‌گوید می‌خواهم بدانم با خیانت مادرم چه کنم، شامل یکسری دستورالعمل‌ها و راه‌های چاره ای است که مهمترین موارد آن به شرح زیر است:

با یک مشاور امین تمامی احساسات و تجربیات خود را در میان بگذارید

صحبت کردن در وهله اول می‌تواند تاثیر روانی بسیار زیادی بر روی فرد بگذارد. چه بهتر است که این فرد از میان بستگان و دوستانتان نباشد، زیرا این اتفاق مانند یک راز باید سرپوشیده بماند.

مادرتان را قضاوت نکنید

شما تحت هیچ شرایطی صلاحیت تصمیم گیری و صدور حکم در مورد خیانت مادرتان را ندارید. حتی اگر تمامی عوامل خیانت که از نظر شما غیر موجه و بی منطق به نظر می‌رسند، شاید از نظر روانشناسان ریشه‌ای و قابل قبول تلقی شوند.

سعی کنید خویشتن دار باشید

پنهان کردن اطلاع از خیانت مادر و نشان ندادن واکنش در همان ابتدا یکی از مهمترین کارهایی است که باید انجام شود. در همان لحظه‌ای که متوجه خیانت مادرتان شدید، نباید آن را فاش کنید و یا پدر خود را از آن مطلع سازید. شاید این رابطه بسیار سطحی‌تر و ناپایدارتر از آن چیزی که فکر می‌کنید باشد و بعد از مدتی ناخودآگاه قطع شود.

جبران تمام کمبودهای احساسی و توجهی با انجام تفریحات سالم

شما در قبال احساسات خواهر و یا برادرتان نیز مسئولید و باید تا رسیدن به نتیجه مطلوب آنها را نیز کنترل کنید.

قدر نشناس نباشید

محبت ها و فداکاری‌های مادر خود را بیاد بیاورید و با این که می‌دانید دلیلی بر بخشش او نیست، او را در ذهن و قلب خود ببخشید. رفتارتان را تغییر ندهید و سعی کنید حتی بیش از پیش به مادرتان توجه و ابراز علاقه کنید. تمامی این مشکلات شاید به خودی خود حل شوند ولی رفتار ناصحیح شما هیچ‌گاه از ذهن مادرتان پاک نخواهد شد.

برنامه‌‌های تفریحی خانوادگی ترتیب دهید

سعی کنید پایه و اساس را بر این بگذارید که باید روابط میان پدر و مادرتان را بهبود بخشید. در این صورت مسافرت‌‌‌ها و رفتن به پیک‌نیک بسیار توصیه می‌شود. دیدن آلبوم عکس های قدیمی و فیلم‌های خاطره انگیز نیز راهکارهای مفید برای پیوند دادن احساسات پدر و مادر پس از جدایی عاطفی است.

در صورتی که خیانت مادر آشکار شده باشد و والدینتان تصمیم بر جدایی دارند، سعی کنید با منطق با قضیه برخورد کنید و انتخاب کنید که دوست دارید با چه کسی زندگی کنید. بعد از جدایی پدر و مادر هیچگاه دیدار مادر خود را به خاطر خیانتش به تعویق نیندازید و یا کنسل نکنید.

با مادرتان صحبت کنید

هنگامی که مادرتان از آگاهی شما نسبت به جریان پیش‌آمده اطلاع دارد، صحبت کردن با او را در اولویت قرار دهید. ناراحتی‌های خود را کاملا کنترل شده نشان دهید و نگذارید حس عذاب وجدان سبب جلوگیری از بروز احساسات مادرتان شود.

هم صحبتی با مادرتان می‌تواند درصد زیادی از سوء تفاهمات را میانتان از بین ببرد و یا حتی منجر به اصلاح رفتار او در برخورد با این قضیه شود.

به تصمیمات والدینتان احترام بگذارید

در هر مرحله و شرایطی که هستید این را بدانید که شما صلاحیت تصمیم‌گیری برای هیچ کدام از والدین تان را ندارید. پس حق تصمیم‌گیری را به آنها بدهید و تنها با دادن راهکار و پیشنهاد سعی بر بهبود اوضاع کنید.

علت خیانت مادر به پدر چیست؟
چگونه با خیانت مادر کنار بیاییم؟
راه های برخورد با خیانت مادر چیست؟
تاثیر خیانت والدین بر فرزندان به چه صورت است؟
علت خیانت مادر به پدر چیست؟
  • ناکامی‌های جنسی
  • مشکلات روحی
  • قصور و کوتاهی در خویشتن‌داری
  • تنوع طلبی
  • اختلالات رفتاری
  • تنهایی شدید و نیاز به همراه
چگونه با خیانت مادر کنار بیاییم؟
  • بر احساسات خود غلبه کنید
  • تکنیک‌های تخصصی برای جذب اعتماد مادر را برای مشورت با مشاور جلب کنید
  • تمامی تلاش خود را برای از بین بردن علل خیانت انجام دهید
  • تمامی محبتهای مادر خود را به یاد بیاورید و اشتباه او را نادیده بگیرید
راه های برخورد با خیانت مادر چیست؟
  • مادرتان را قضاوت نکنید
  • سعی کنید خویشتن دار باشید
  • قدر نشناس نباشید
  • با یک مشاور امین تمامی احساسات و تجربیات خود را در میان بگذارید
  • به تصمیمات والدینتان احترام بگذارید
تاثیر خیانت والدین بر فرزندان به چه صورت است؟
  • شوک
  • احساس سردرگمی
  • عصبانیت
  • ترس
  • غم و اندوه

نتیجه گیری در مورد خیانت مادر به پدر

همانطور که اشاره کردیم یکی از تلخ‌ترین اتفاقاتی که ممکن است هر کسی در زندگی‌اش آن را تجربه کند، خیانت والدینش به یکدیگر است. این قضیه زمانی تلخ‌تر خواهد شد که این خیانت از سوی مادر افراد باشد.

با استفاده از راه حل‌های ارائه شده در بالا می‌توان تبعات و پیامدهای این اتفاق را در بیشتر موارد کنترل کرد و مانع از فروپاشی خانواده و تخریب شرایط روحی و روانی افراد شد.

یکی از مراجعین ما می‌گفت: زمانی که متوجه خیانت مادرم شدم حس می‌کردم دنیا برایم تمام شده و دیگر میلی برای ادامه زندگی نداشتم. این مراجعه کننده تنها فکری که به ذهنش می‌رسید مشورت با یک مشاور دانا بود که همین امر توانست تاثیر مثبت زیادی بر موشکافی علل و عوامل و تعیین بهترین روش برای از بین بردن آنها شود.

پیشنهاد ما این است که در هر شرایطی که هستید و هر طرز تفکری پیرامون این قضیه دارید، با مشاوران آگاه و همدل ما در سایت همدل مشاور تماس برقرار کنید و از راهنمایی های کارآمد آنها بهره‌مند شوید تا از وظیفه فرزندان در برابر خیانت مادر مطلع شده و بهترین تصمیم را پیرامون این موضوع اتخاذ کنید.

احساسات تلخ و غم انگیز خود را با ما در میان بگذارید و پس از دریافت همدلی، راه حل‌های مفید را پیرامون بازسازی روابط بعد از خیانت میان خودتان و پدر و مادرتان بکار گیرید. همواره برای پیمودن راه‌های سخت، راهنماهای آگاه را انتخاب کنید تا خستگی کمتر و نتیجه بهتری از مسیر پیش رویتان داشته باشید.

شماره تماش

279 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

  • من چهارده سالمه پدرم یه معلم بود بازنشسته شد الانم مریض و توی خونه هست یه چند سال بعد به دنیا اومدنم وضعیت مالی خونواده خوب نبود و مادرم هم شروع کرد رفتن سرکار منم ۴سال داشتم از همون موقع یادمه که به پدرم خیانت میکرد فک میکردم خواب دیدم یا الکی هست ولی دیشب رفتم گوشی مادرمو بزنم شارژ و یه پیام اومد و دیدم بعدش رمز گوشی رو زدم و بقیه پیامارو دیدم و با خودم فکر کردم اون مادر مهربون و خوب ممکنه اون چیزی که نشون میده نباشه رابطه پدر و مادرم خوب بود از زمانی که مادرم رفت سرکار دیگه رابطشون باهم خوب نیست هروز مادرو پدرم با هم دعوا میکنن هی پدرم میاد اشتی کنه مادرم باهاش دعوا میگیره من کلاس نهم هستم نمیدونم بقیه عمرمو چجوری قرار زندگی کنم

    پاسخ
  • من 15 سالمه از دوسال پیش به مامانم شک کردم الان حتی چتاش دیدم و خواستم بالا بیارم. حتی رو درسام تمرکزم ندارم همینجوری افسردگی داشتم. آخه مامانم هنوز برامون ناهار میپزه من نمیدونی چه جوری روش میشه تو چشای دخترش نگا کنه. میدونی بابامم که اصا تکلیفش معلوم نیست درسته ما مسافرت می ریم حتی تو یه خونه ایم ولی بابامم همش چشش دنبال بقیه اس میدونم چه چیزایی تو گوشیش میبینه واقعا حال بهم زنه از گفتنش خجالت میکشم نمیدونم چیکار کنم. میشه یکی کمک کنه؟

    پاسخ
  • خیلی ناشناس
    اکتبر 20, 2023 22:18

    من ٣٠ سالمه
    از ٦ سالگی شاهد خیانت مادرم بودم
    مگه یه بچه ۶ ساله که همه چیز رو کامل میفهمه چقدر قلب داره که بتونه این موضوع رو تحمل کنه 🥲
    اين اولين جاييه كه بعد از این همه سال دارم مطرحش میکنم
    حتی توان صحبت کردن در موردش با هیچ روانشناس یا هیچ کس دیگری رو ندارم🥺
    انقدر از خدا طلب مرگ کردم
    انقدر شبا رو تا صبح زار زار گریه کردم تو این سالیان دراز که خدامیدونه
    اخه مگه میشه مادر که بهترین هدیه از طرف خدا برای هر ادمی حساب میشه همچین کاری کنه؟ اصلا توان کنار امدن باهاش رو ندارم اصلا نمیتونم حتی با خودش صحبت کنم تا الان با هیچ کس مطرح نکردم و فقط غصه خوردم و طلب مرگ کردم
    زندگی ادم هایی مثل من که نابود شده و هیچ وقت نتونستیم و نخواهیم توانست که عادی زندگی کنیم
    هیچ مشاوره و هیچ دکتری هم توان درمان این درد رو نداره
    فقط باید بمیریم همین!
    کاش اینو بدونن مادرا که چجوری نابود میکنن فرزندانشون رو
    کاش طلاق بگیرند کاش بکشند بچه هاشون رو اول بعد این کارو کنن
    چون اون بچه دیگه با یه مرده هیچ فرقی نداره وقتی از سمت مادر این اتفاق می افته
    این اتفاق به قدری دردناکه که حتی فکر میکنم برادرمم که ۷ سال از من کوچیک تره اصلا از پدر من نیست چون از لحاظ ظاهری و ژنتیکی با کل خاندان ما تفاوت داره و من از قبل از به دنیا امدمش با اون کوچیکی از این جریان اگاه بودم و نمیدونید چقدر نابود کننده است این موضوع !
    هیچ وقت با حرف زدن هم درست نمیشه چون کسی که این کارو میکنه هیچ رحمی نداره نسبت به خانواده 😭
    سال هاست دختری رو دوست دارم ولی نمیتونم حتی به ازدواج فکر کنم به خاطر این شرایطم
    درسته میگن تو رو نسبت به شخصیت و اعمال خودت میسنجن.
    ولی خوب میدونید که این فرق داره …
    كاش بميرم برای خودم بعد از این پیام🥺
    انقدر فرزند خوبی بودم برای پدر و مادرم که همیشه به خدا میگم کجا اشتباه کردم که سزاوار چنین زندگی هستم
    انقدر پدرم مرد وفادار و خوب و محجوبیه که میگم کاش بمیره و نفهمه هیچ وقت که چه بلایی سرش امده😭
    اشک میریزم با نوشتن هر کلمه
    همیشه میگم خدا کاش هزار تا مریضی و بدبختی به ادما بده ولی اینجوری نابودشون نکنه…
    من جوری زندگی کردم همیشه که همجا به نیکی ازم یاد میشه مثل پدرم
    همه میگن حرف مردم مهم نیست!
    ولی ۳۰ سال از خودت شخصیتی ساختی مثال زدنی ولی میدونی ماه پشت ابر نمیمونه هیچ وقت و یک روز محکوم به نابودی هستیم
    اینا رو نمیگم کسی باهام همدردی کنه چون نیازی بهش ندارم و همه چیزو باختیم من و امثال من
    فقط احساس کردم باید بنویسم شاید مادری این پیام من رو دید و فرزندی نجات پیدا کرد از سرنوشتی فرزندانی
    همچون من😔

    پاسخ
    • همین احساسی ک تو اینجا نوشتی رو‌من دارم💔💔دارم دیوونه میشم خذایا خودت کمکم کن من مادرمو خیلی دوست داشتم ولی الان حتی دلم نمیخاد نگاش کنم

      پاسخ
  • سلام من ۲۵ سالمه
    منم از بچگی همه چیو میفهمیدم تا اینکه الان باز دیدم مامانم همش سرش تو گوشیشه همش میره بیرون چن ساعت چن ساعت دیگه زدم به سیم آخر و شروع کردم داد و بیداد کردن اونم پررو پررو گف زندگی خودمه هرکاری دلم بخواد میکنم اگه چیزی هم بگی علنی میکنیم طلاقم میگیریم هرکاری میخوای بکن..😊
    حالم واقعا خوب نیس نمیدونم باید چیکار کنم چی درسته چی غلط ولی منی ک دخترش هستم خیانت نکردم تاحالا بااینکه مجردم و در حال حاضر هم تنهام اما اون …

    پاسخ
  • منم شاهد خیلی از خیانت های مامانم بودم و بابام متوجه شده میخواد بره شکایت کنه خیلی میترسم حکمش شلاق و سنگ سار درسته از مامانم دل خوشی ندارم ولی نگرانشم از استرس قلب درد گرفتم از ترس خوانواده ام برادرم آبرومون 🥲

    پاسخ
  • منم یکی مثل شمام . مامانم با پسر خاله ی بابام به بابام خیانت میکنه و اونو حتی میوورد خونه ولی موقع هایی که بابام سرکار بود. اوایل خیلی منو عذاب میداد یبارم بهش گفتم گفت که نه مثل برادرمه چندتا کار داره میاد اینجا انجامشون میده و میره..(خونشون اینجا نیست)
    خلاصه حالا ت.خ.م.م نیست و کاملا به مامانم حسی ندارم..

    پاسخ
  • من ۱۳ سالمه و ۳ سال پیش متوجه خیانت مامانم ب بابام شدم اونم تازه با شوهر عمم 🥲

    پاسخ
  • ناشناس
    ژوئن 7, 2023 00:33

    سلام من ۲۴ سالمه و از ۷سالگیم متوجه خیانت مادرم با یکی از فامیلای درجه یکم …بابام براش کم نذاشته خیلیم هواشو داره ولی مادرم با اون عو*ضی رابطه جنسی برقرار کرده الان خانواده اون شخص هم در جریانن که مادرم پیام داده بهش و نمیدونم چرا فاش نمیکنن هر موقع بچه هاش یا خودش حتی منو میبینن قیافه میگیرنا با چشم بد نگاه میکنن من آب میشم از خجالت …نمیدونم واقعا چیکار کنم چون اگه فاش کنم خون عظیمی به پا میشه امیدوارم تموم شه فقط

    پاسخ
  • از وقتی خیانت مامانمو دیدم از خودم و همه زن و جنس زن متنفر شدم واقعا خجالت میکشم که منم یه زنم
    همیشه توی این ماجراها زن مقصره و تا نخواد هیچ مردی سمتش نمیاد این مطمعن باشید

    پاسخ
  • سلام من محمدم من 17سالمه و وقتی میبینم مادرم داره با ی مرد غریبه چت میکنه خیلی ناراحت میشم. من در حالت عادی توی ی افسردگی خیلی شدیدی هستم و وقتی این چیزارو میبینم واقعا قلبم می‌شکنه و دلشو ندارم باهاش حرف بزنم چون دوسش داشتم تنها کسی بود که زندگی رو برام قابل تحمل کرده بود و اگر اینجوری پیش بره شاید نباشم.

    پاسخ
    • سلام من ارمینم همش احساس میکنم مامانم داره به بابام خیانت میکنه کمک کنید دارم نبود میشم دچار افسردگی خیلی حاد شدم یکی کمک کنه میترسم از شدت استرس سکته کنم

      پاسخ
    • محمد منم همینطور منم همینطور اما باید قوی باشیم من از تو هم کمتر سن دارم اما قوی باش باید یه مشاور گیر بیاریم

      پاسخ
  • من فقط منتظر اتقامم 🙂
    امیدوارم هیچوقت مثل من نشید چون ب ی جایی میرسید خون جلو چشاتونو میگیره

    منتظر ی چیزیم ک اون مرتیکه عوضیو دهنشو سرویس کنم نابودش میکنم

    پاسخ
  • سلام من دخترم و ۱۷ سالمه یه سال پیش بود چت مامانمو با یکی از پسرای دانشگاهشون دیدم واقعا اون روز به طرز عجیبی احساس پوچی کردم خیلی بد بود
    بعد هی میگفتم خب شاید دارم اشتباه میکنم ولی وقتی چتاشونو میدیدم میفهمیدم نه واقعا مامانم داره خیانت میکنه
    بعد میومدم چتاشونو پاک میکردم یا طرفو بلاک میکردم تا مامانم بفهمه فهمیدم بلکه یه ذره خجالت بکشه
    دیدم که نه بازم ادامه داره😅💔💔
    خلاصه که یه ۳ ماهی نرفتم سر گوشیش چون وقتی میرفتم واقعا نابود میشدم.
    خودم مشغول ورزشمو و درسم کردم ولی فکرش یه لحظم از ذهنم نمیرفت
    دوباره چند روز پیش خیلی اتفاقی دیدم باهم تماس گرفتن رفتن دوباره تو صفحه چتشون و دوباره حالم بد شد
    واقعا بابام چیزی برا مامانم کم نذاشته
    من یه داداش و ابجی کوچیک دارم نمیتونم این موضوع رو به کسی بگم
    چند بار خواستم به بابام بگم نتونستم
    چون واقعا اینده داداش ابجیم نابود میشه
    هر دفعه که محبتای بابامو به مامانم میبینم میخوام گریه کنم واقعا
    دیگه اعتماد ندارم به هیچکی
    با هیچکی نمیتونم حرف بزنم
    واقعا به پوچی مطلق رسیدم
    میگم خب من درسمو میخونم ورزشمو میکنم بعدشم میرم خارج ولی بعدش میبینم که نمیتونم بابامو داداش ابجیمو اینجا ول کنم خودم برم به امون خدا
    واقعا نمیدونم باید چیکار کنم:)💔

    پاسخ
    • منم زهرام و تو داری دقیقا اشتباه منو تکرار میکنی منم وقتی 16 سالم بود دقیقا همچین چیزی واسم پیش اومد منم دقیقا به فکر خواهر و برادرم بودم وای اشتباه کردم الان 23 سالمه و مامانم همچنان داره کارشو میکنه جدیدا بابامو متهم به خیانت میکنه که خودش عذاب وجدان نداشته باشه حتما حتما با یه مشاور حرف بزن تاکید میکنم حتما

      پاسخ
      • مجنون شهر.
        جولای 8, 2023 14:14

        من فقط ۱۴ سالمه برای بازی توی تیم استقلال تو رده نونهالان قبول شدم((:
        تو گوشی مادرم یه اسم هایی میدیدم ک هیچوقت ندیدم یبار مچشو گرفتم به خالم گفتم شروع کرد گریه کردن و معذرت خواهی گفت بار اخرمه و و و
        ولی بازم کارشو ادامه داد جوری ک هر وقت گوشی دستش می‌گرفت کلا بدنم از ترس و دلهره سرد میشد مثل یخ جوری شدم که تیم نخواست با من ادامه بده آیندم توسط خوانواده ام نابود شد🚶🏿💔
        همین الانم داره ادامه مادرم دیگه واقعا نمیتونم تحمل کنم
        دلهره استرس اظطراب قلب درد دارم منی ک از مادرم نمیتونستم ۱ ثانیه جدا شم الان دوست ندارم حتی ببینمش از همه متنفر شدم انقد مادرم زن خوبی بود ک کل خوانواده پدریم موقع دعوا با بابام طرفشو میگیرفتن الان نمیدونم چرا دچار این خطا شده هنوزم مطمعن نبودم تا دیدم تو گوشیش نوشته نفسم بهت پیام نمیدم پسر بزرگم همش خونه اس واقعا همون لحضه فک کردم نابود شدم…
        واقعا ما از بچه های طلاق مظلوم تریم هیچ پناهی نداریم. مایی که الان باید مشغول بازی و درس و این چیزا باشیم نه این مسائل که هنوز مغز قشنگ نمیتونه درکش کنه بین این که یارو رو پیدا کنم و بدزدیمش و شکنجه اش بدیم و اینکه به بابام بگم موندم .ببخشید اگه زیاد شد🖤🙏
        بیایید همین جا قول بدیم به هم وقتی خوانواده تشکیل دادیم هیچ وقت مرتکب این خطا نشیم.

  • چقدر تو منی:)

    پاسخ
    • امیرحسین
      جولای 23, 2023 16:59

      سلام حقیقتش من الان ۱۱ سالمه و خیلی دارم چیزارو تحمل میکنم و الانم مامان و بابام طلاق گرفتن و مامانم رفت تو همین کار و یه خطا مرتکب شد و منم هی میرفتم چتاشو میخوندم یکروز دیدم که اون نوشته بیا با هم سک… کنیم و بعد مامانمم گفت که نه و اینا بعد دو ماه از دوباره همینو دیدم اما این دیگه خیلی فرق داشت مامانم به این کار کثیف علاقه مند شده بود و به اون گفت که وسطای سک…. بدنت داغ میشه و اینا و هی به هم عزیزم و عشقم و اینا میگفتن ولی قبلش بالای هزار بار باهاش صحبت کرده بودم ولی هی بهم دروغ میگفت و همین پریشب که از دوباره باهم صحبت کردیم یهو گفت اتفاقا این بار من قصد ازدواج باهاش دارم و من همون لحظه بخدا مرگ برام راحت تر بود ولی آخرش واقعا به گریه افتادم و مامانم گفت راضی شو و اینا بعد گفت حالا هر چی تو بگی اگه تو بگی نه من باهاش ازدواج نمیکنم ولی باز همینطور داره ادامه میده من واقعا نمیدونم چیکار کنم

      پاسخ
  • سلام من ۱۵ سالمه و از بچه گی یعنی از ۷ سالگی بود ک فهمیدم مامانم داره به بابام خیانت میکنه هر چند روز هم به بهونه ارایشگاه میره پیش اون عوضی ک با مامانمه
    تو این مدت سعی کردم گوشیشو چک کنم ولی از همه طرف قفله گوشیش یعنی راهی ندارم ک بتونم ببینم چتاشونو ی مدت هم همش حرص میخورم کلیی گریه میکردم ی خواهر کوچیک ترم. دارم ۶ سالشه وقتی خواهرم میدید دارم تو اتاق گریه میکنم اونم میزد زیر گریه😔
    الانم چندسالیه ک به مادرم هیچ حسی ندارم یعنی جوریه ک مامانمو بغل کنم هیچ حسی پیدا نمیکنم ولی با بابام چرا
    ولی الان دیگه خودمو به بی خیالی زدم جوری ک مثلا از هیچی خبر ندارم برام مهم نیس ک الان مامانم با کیه چیکار میکنه..
    ی روزم بعد از یکی دو ماه مامانم مارو برد بازار
    تو همون یکی دو ساعت گشتن هم تاقت نیاورد اون مرتیکه رو نبینه دو بار رفت اندازه نیم ساعت باهاش وقت گذروند ما رو هم تو بازار ول کرد🙂
    دیگه نمیدونم چی بگم ولی اگه مامان یا باباهاتون باهاتون اینکارو میکنن بنظرم بی خیالش بشید و همیشه شاد زندگی کنین چون ارزشش رو نداره کل عمرتونو همش بخاطرشون گریه کنین…🙂

    پاسخ
  • من از ۷ سالگی یعنی اولین بار بود فخمیدم یکی اومده که زندگیمو نابود کنه الانم ۱۴ سالمه و تا الان شاهد خیانت مادرم به ۷ یا ۸ تا مرد بودم بابام مرد خوبیه ناماممو دوست داره هیچ وقت ازش خطایی ندیدم به مامانم همه اجازه هارو میاه از نظر مالی و جنسی هم هیچ مشکلی ندارند حتی یه بار به مامانم گفتم ولی انقدر مظرلوم بازی در اورد کهخودمم باورم شد اشتباه میکنم ولی خب الان زرنگ شدم میدونم الکی الکی نمیتونم بدون هیچ مایه ای پیش برم وار ممدرک جمع میکنم از همه چی از چتاشون تا هر چیزی که بتونم

    پاسخ
    • یک بدبخت
      آوریل 23, 2023 01:03

      من فقط 8سالم بود سنی نداشتم که یک روز تو باغ بودیم خواستیم با مامانم و خواهر بزرگترم بریم خرید خواهرم می‌دونه که مامانم خیانت کرده ولی اصلا به من نمیگه اون شب اون لا*ی زنگ زد مامانم تصویری تازه فهمیده بودم داشتن باهم حرف میزدن بعد من چون بچه بودم مامانم فکر میکرد من نمی‌فهمم راحت حرف میزد بعد که شد10سالم هنسفری میزد بعد با اون لا*ش*حرف میزد نمی‌دونم هر سری دلم میخواد برم به بابام بگم ولی نمی‌دونم چرا نمیتونم هروقت هم خواستم نا مستقیم بگم نفهمید بعد دوستای مامانم میگن پسرت فهمیده اون میگه نه هیچ وقت هم نمیتونم به بابام بگم انگار تا می‌خوام بگم غرورم نمیزاره بابام خیلی مرد خوبی هست یعنی همه آزادی هارو به مامانم داده بهش میگه هروقت خواستی بورو هروقت خواستی بیا از لحاظ چیز های جنسی هم بابام اوکی هست مشکلی نداره از لحاظ مالی هم خیلی وعضمون خوبه ولی نمی‌دونم این زنیکه چرا خیانت میکنه یکبار هم کلاس چهارم بودم گوشیم خراب شده بود مامانم و بابامو خواهرم میخواستن برن بیرون من تنها بودم مامانم برای پی وی اون مرتیکه رمز گذاشته بود ولی من بلد بودم گوشیم داده بود دست من رفتم پیام هاشو خوندم دیدم پیام های عاشقانه میدن ولی تو پی وی بابام فقط به بابام فوش کو کلی دری وری گفته بود بابام چون دوستش داره چیزی بهش نمیگه بعد مامانم بعضی.قت ها به منو بابام میگه برید بیرون از خونه دوستام می‌خوام بیان تا دو روز بابامم باور می‌کنه منو می‌بره ولی اون مرتیکه لاشی میاد کلی هم مدرک دارم اون مرتیکه خر که میاد پیش همم می‌خوابن نمی‌دونم چیکار کنم واقعا خیلی هم دلم میخواد اون مرتیکه رو بگیرم بکشم نمیتونم وجدانم اجازه نمیده بعد اون خواهر عنمم می‌دونه که مامانم اون مرتیکه رو میاره خونه پیش هم می‌خوابن ولی با من در میان نمیزاره کمک کنید

      پاسخ
  • بنظرتون به پدرم بگم که چنین اتفاقی افتاده؟

    پاسخ
  • بنظرتون به پدرم بگم؟

    پاسخ
  • بهتره ناشناس باشم
    نوامبر 28, 2022 17:51

    بنظرم شما ام سکوت نکنید و با نقشه پیش برید اگه برادر یا خواهر ادم نفروش دارید و بزرگتره ازش کمک بگیرید من منتظرم ۴ شنبه ساعت ۱ شب با نقشه بریم و بدون خشونت همه چیز را نابود کنیم

    پاسخ
    • افرین نابود کنید مادرتونم بکشین دارم خفه میشم من ۲۹ سالمه یه هفتس داره قلبم میترکه دارم اتیش میگیرم

      پاسخ
      • سلام من بیست و پنج سالمه دانشجو ترم اخر کارشناسی تو رشت امشب ک دارم این پیامو میزارم نمیدونم قراره فردا با تا اخر هفته بعد چ اتفاقی بیوفته من اپایل ترم پیش دانشگاه متوجه خیانت مادرم ب پدرم شدم مادرم پنجاه سالشه و پسره از من دو سه سال بزرگ تره اون موقع فهمیدم نابود شدم میدونی از اون موقع حس بدبختی حس بیچارگی حس فقر حس گمشدگی دارم حس میکنم دیگ دنیا برام تموم شده حالم خیلی بده حس میکنم از درون تیکه تیکه شدم دارم نابود میشم حس میکنم زندگیم خیلی خراب شده مادر من نمازش غضا نمیشه همیشه سر وقت نماز میخونه اون موقع ک متوجه شدم با مشاور حرف زدم گفت بیخیال شو یا با مادرت حرف بزن با مادرم حرف نزدم ولی کلا بیخیال شدم تا امشب پسره دوباره پیام داد تلگرام مادرم رو گوشی من نصبه هر چی تونستم ب پسره گفتم و بلاکش کردم ولی برم شهرشون چ فردا چ روزای دیگ مطمعنم ی کاری میکنم ک قطعا یا پشیمون میشم یا لذت میبرم من واقعا داغون شدم له شدم پسره میگفت مادرت اومده سمت من من اینارو نمیتونم ب کسی بگم دارم دیونه میشم

      • این دنیا بی ارزش🥲
        دسامبر 30, 2023 14:04

        من مامانمو خیلی دوست داشتم که حتی دست به هرکاری زد ب رابطه و خیلی از چیزای زشت دیگه که من اسمشو نمیارم واقعا نمی‌دونم چکار کنم

    • چه نقشه ای داری میخای چیکار کنی

      پاسخ
  • بهتره ناشناس باشم
    نوامبر 28, 2022 14:26

    سلام پسرم متولد ۱۳۹۲ واقعا حس بدیه که مدرک بگیری مامانت با یه عوضی رابطه جنسی داره و هردو با یکی دیگه زندگی می کنند خواستم با مدرک وارد شم با یه شماره مجازی دیروز بدترین مدرکی که میشه را پیدا کردم با یه اسم دختر سیوش کرده صبح که میرم مدرسه میره پیش اون عوضی و به بابامم شک دارم اگه بفهمم نابود میشم با خودم قرار گزاشتم روزی یه شکنجه ای بهشون بدم که از مرگ بدتر باشه اروزوی مرگ برای تمام اون خیانتکارا دارم

    پاسخ
  • شهرام احمدی
    نوامبر 20, 2022 01:03

    من سالها است که در مورد خیانت مادران تحقیق نه چوم این کلمه رو برای دنش آموختگان محفوظ میدارم ولی پیگیری میکنم فکر میکنم خیانت مادرانی که با همکاری و هماهنگی دختراشون صورت میگیره یک طیف وسیعیه . برای این که راه رو برای خودش باز کنه ولی این بخشی بچه ها عمدتا دختر خانمهای پاکمون رنج میبرن خیلی مهمه و بچه ها نمیتونن مقابله کنن بدلیل این که پختگی ندارند تو این زمینه و مدعی هستن که زندگی شون از هم می‌پاشد در صورتی که زندگی وجود نداره دختران خبر ندارن اگرازدواج کنن زندگی شون از جانب همین مادر در خطره . و نکته اساسی تر پدر زیر بار نمیره چون سالها خطایی ندیده که حاد باشه . و نکته دیگه اگر هم دخترها یا پسرهابخوان عنوان کنن خیلی متشنج میگن به پدر که کارو خراب میکنن بدتر . ودر کل موفق نبودن یه آمار سر انگشتی همبگیرید همینو نشون میده شاید مردها در اول جوانی حساس بشن و زیر نظر بگیرن ولی وقتی مادر به میان سالی میرسه ضریب امنیت خیانت بسیار افزایش پیدا میکنه . و بچه ها نمیتونن کاری کنن حالا مادران . ادامه

    پاسخ
  • سلام به نظر من به عنوان روانشناس بالینی این موضوع به بچه ها ربط نداره درسته خیلی ربط داره اما روانشناس باید بگه شما زندگی خودتان را کنید و در صورت ضرورت به مادر خودتون توضیح بدهید که از این موضوع ناراحت هستم و می فهمم اما قصد ندارم به کسی بگم و اینکه به نظر من خود را قاطی نکنند بهتره چون مادری که بعد یک عمر زندگی و درس و زندگی خیانت می کنه همون بچه ها زندگی خود را کنند و بی تفاوت باشند بهتره . اونا مشکل خودشان را به هر حال باهم حل می کنند اما بچه ها نباید خود را درگیر کار بزرگ ها کنند چون فایده ای نداره بدتر شر به پا میشه بهتره فکر کنند اشتباه می کنند و به اونا ربطی نداره و زیادی حساس شدند

    پاسخ
    • مادرم چندین بار خیانت کرده اما منم مشکلی ندارم چون پدرم نمیتونست نیاز جنسی مادرمو برطرف کنه مادرمم مجبوره و تا الان با چندین مرد رابطه داشته و روشنفکرم و دخالت نکردم و گزاشتم خوش بگذرونه

      پاسخ
      • یه انسان
        ژانویه 31, 2023 23:51

        هرزگی توجیح نداره. یه روزی به تو ام خیانت میشه. بدجوری
        مرد ها ذاتا. تنوع طلب هستن

        ولی زن ها نه در ضمن شرع و قانون
        با تنوع طلبی مرد مشکلی نداره
        به صورت شرعی و قانونی

        اما زن اگر این غلط بکنه فاحشه است
        دیگه زن نیست این خانم هم اشتباهی
        ازدواج کرده و مادر شده.
        و لیاقتش سنگساره

      • مندتقریبا یک یا دو سالی هست که میدونم جریانشونو اینکه مامانم با پسر عموم داره به بابام خیانت میکنه
        از یه طرفم به خودم میگم شاید دارم زود قضاوت میکنم ولی باز یاد بعضی از چتاشون میفتم تازگیا خیلی رو اعصابم تاثیر گذاشته قبلا برام مهم نبود الان رو تمرکزم موقع درس خوندن آرامشم وکلا رو زندگیه شخصیم تاثیر گذاشته ولی نمیتونم به بابام بگم چون میدونم دیگه چیزی ازش نمیمونه بابام خیلی مظلومه
        ولی خب اخلاقش اینجوریه که بعضی از چیزارو نمیبینه متوجه نمیشه که مثلا مامانم ابروهاشو برداشته یه سری توجه های اینجوریو نسبت به مامانم نداره ولی خیلی مرد خوب و مهربونیه وقتی میبینم مامانم باهاش شوخی میکنه حس میکنم یه چیزی ته دلم کنده میشه همش و اینکه ۱۶ سالمه و دخترم

  • ادمین چرا نمیزاری ایدیم توسایت بره واس اینک یکی مثل خودم درد کشیده است بیاد باهام درد دل کنه؟ من کسیو ندارم مشاوره هم خجالت میکشم حداقلش تو مجازی درد دل کنم
    لطفا منتشر کن حالم خوب نیست

    پاسخ
  • من الان ۱۸ سالمه از هشت سالگی راجب خیانت مادرم میدونم اون مرد رو از همون اول دیدم و میشناسم و هنوز و هر روز و هر لحظه مادرم باهاش در ارتباطه اون مرد تو زندگی ما دخالت می‌کنه زندگی منو داغون می‌کنه عوضی نکبت امروز کد برنامه های منو از مادرم خواسته بود و وارد برنامه و ها و چتام شده بود من فهمیدم رابطم با مادرم اصلا خوب نیست از همون بچگی بابام خیلی مرد با محبت و دلسوز و مهربونیع خیلی مامانمو دوست داره تا الان سکوت کردم چیزی بهش نگفتم به مادرم گفتم ک در جریان هستم و بهم دروغ گفت و منو پیچوند ولی من چندین بار شاهد هر اتفاقی بودم نمی‌دونم چی کنم دچار فشار عصبی شدم احساس نمی‌کنم دارم زندگی میکنم 💔

    پاسخ
    • سلام من دقیقا عین تو هستم میتونم باهات درد دل کنم تو تل؟ 🥺

      پاسخ
      • آتوسا
        می 3, 2023 19:48

        میشه ایدی تو بدی💔
        حالم خیلی بدهه

    • شهرام احمدی
      اکتبر 21, 2022 11:50

      شما ده سال این مرد تو زندگیتون بود ه پدرت نفهمیده خیلی کا. مشکلی داری

      پاسخ
  • سلام من یه دخترم و ۱۵سالمه، حتی یادم نمیاد اولین بار کی بود که فهمیدم مادرم داره به پدرم خیانت میکنه اونم با عموم! یعنی در این حد بچه بودم حتی چند بار منم با خودش به قرارشون برده بود، ولی متاسفانه رابطه ی کثیف اون دو نفر تا الان هم ادامه داشته و منم حتی عادت کردم که پیاماشونو که مادرم براش قفل میزاره رو بخونم و به روی خودم نیارم و تو خودم بریزم.. میدونین جالب کجاست؟ اینکه مادرمم میدونه که من خبر دارم ولی به روی خودش نمیاره چون میدونه من قرار نیست به کسی بگم چون خانوادمو دوست دارم! ولی اینطور نیست من یه خواهر و یه برادر کوچیک تر از خودم دارم نمیخوام اونا بی مادر بزرگ بشن به خاطر همین هم کمبود محبت هایی که مادرم براشون گذاشته رو من جبران میکنم.. ولی من چی؟:) من چرا باید شبا کارم گریه کردن و روزا کارم تظاهر به خوب بودن باشه؟؟ اخه پدرمم خیلی ادم زحمتکش و مهربونی هستش، خیلی سخته که نه میتونم به پدرم بگم که خودمو ازین گریه های مخفیانه خلاص کنم و نه میتونم بی توجه به کارای مادرم باشم،، مثل این میمونه که یکی بهت تیر بزنه اما نه کسی میبرتت بیمارستان و نه میمیری که لاقل از درد تیر راحت بشی!:) من هروقت توجه خاله هام به بچه هاشونو میبینم گریم میگیره که چرا مادر من نباید اینجوری باشه؟ مگه گناه من چی بود؟:)
    اگه ازم بپرسن کثیف ترین کار دنیا از نظرت چیه من میگم خیانت… نمیفهمم چرا مادر و پدرا وقتی تا به این نتیجه نرسیدن که همو میخوان ازدواج میکنن و بدتر بچه میارن بعد میرن سراغ عشق و حالشون و اصلا به فکر اون بچه ی بیچاره نیستن یعنی بچه بخاطر بی فکری اونا قربانی میشه و افسردگی میگیره🙂

    پاسخ
    • امم دقیقا با حرفت موافقم
      من دوساله میفهمم و همسن همم هستیم
      ولی میدونی من وقتی که فهمیدم با گروه بی تی اس اشنا شده بودم اون موقع ها که تازه فهمیده بودم خیلی گریه میکردم حتی جلوی خودشون ولی اونا فکر میکردن سر چیزای الکی دارم گریه میکنم همش ولی خبر نداشتن دنیام سیاه شده بود
      دقیقا توی اون تاریکی و سیاهی bts بود که روشنایی رو اورد برام باعث شد قوی تر شم با اینکه نه دوستی بود نه کس دیگه ای کلا همه چی تو اون سن اومده بود سراغم خلاصه گذروندمش ولی هنوز کارای مامانمو میفهمم و ادامه دارع ووو

      پاسخ
      • نابود شده
        سپتامبر 4, 2023 01:04

        سلام من 15سالمه و مادرم از 6سالگی من به بابام خیانت می‌کرده تا الان تو این 9سال 5بار به پدرم خیانت کرده واقعا دلم میخواد به پدرم بگم ولی نمیتونم نه اینکه جرئتش نداشته باشم نه دلم به حال خواهر و برادرم میسوزه با مادرم هم صحبت کردم حتی چندبار باهاش دعوا کردم ولی انگار نه انگار تازه ترو خدا یه راهی جلو من بزارین بخدا دارم از درون نابود میشم 🥀🖤💔

    • بسیار باهات موافقم دوست عزیز همدردیم

      پاسخ
    • شهرام احمدی
      دسامبر 26, 2022 14:32

      قبلا گفتم خیلی پیگیر این پدیده بودم بچه ها می‌فهمن نابود میشن شاید دو درصد بتونن تاثیر گداشته باشن ولی در شرایط سنی نیستن که تصمیم درستی بگیرن دو شب پیش یه پسر ۱۴ ساله وقتی فهمید مادرش خیانت میکنه تونسته بود ‌به جا خشم کنهبجا فریاد بزنه بجا مادرشو درک کنه وتادرشو نجات‌دهنده گفتم من ۶۰ سالمه لو کیشن بده بیام دستتوببوسم به علی مردی

      پاسخ
    • وااااایییی ما همدردیم
      من الان 19 سالمه و از 13 سالگی متوجه خیانت مامانم شدم ولی چون ی داداش خیلی کوچکتر از خودم دارم دوس ندارم اونم مثل من داغون بشه یجوری تظاهر میکنم که انگار چیزی نمیدونم
      نمیدونم واقعا چیکار باید کنم 😭

      پاسخ
      • سلام امید وارم یکی پیام من رو بخونه و بهم راهکار بده من خیلی ساله که میدونم مادرم به پدرم خیانت می‌کنه و با مرد های مختلف نمیتونم اون رو قضاوت کنم ولی من خودم رو قضاوت میکنم هیچ وقت اون لحظه شوم و بد رو فراموش نمیکنم مادرم برای واکسن شش سالگی من رو برد دکتر و یکم بخاطر دردش منو اذیت میکرد متاسفانه پدرم برای کار به یه شعر دیگه رفته بود و من هم هرچی اسرار کردم به مادرم که پیشش بخوابم نذاشت و من کل شب رو توی اتاق خودم خوابیدم و همون شب تب لرز کردم و مادرم حتی به من سر هم نزده بود و من هم بخاطر بد بودن حالم نتونستم حتی از جام بلند شم بگذریم صبح که شد بیدار شدم و دیدم هنوز خیلی حالم بده خودمو نمی‌دونم چطوری رسوندن بهم اتاق مامانم و وقتی در رو باز کرد چیز خوشایندی ندیدم بهم گفت که بخاطر اینکه واکسن زدی توهم زدی ولی فکر نکنم یه همچین چیزی تو ذهن بچه شیش ساله اصلا شکل گرفته باشه که بتونم اونو حتی تصور کنه ولی این فقط نبود من از اون سن می‌دیدم که مادرم با تلفن خیلی حرف میزنه و پیام های زیادی روی گوشیش براش میاد حتی بعضی وقتا می‌گفت منو میخواد ببره پارک ولی میذاشتم خونه خالم و خودش می‌رفت بجز اون الآنم میدونم با صاحب کارش به پدرم خیانت می‌کنه و اون مرد یا پدر من خیلی میونشون خوبه و من واقعا نمی‌دونم چجوری به این چیز ها واکنش نشون بدم جدیدنا مامانم دفتر خاطراتمو خونده و متوجه شده که می دونم و خیلی حرف های زشت و نادرست توی دفترم بود من از طرفی ناراحتم که حق نداشته که اونا رو خونده از اون طرف میگم بهتر دیگه لازم نیست حداقل جلوی خودش اینجوری رفتار کنم و از طرف دیگه ناراحتم که چیزایی که نوشتم اونو ناراحت کرده باشه اما گناه من چیه من که کسی رو برای درد و دل ندارم که مجبورم بنویسم و چون یه دخترم به هر کسی نمی تونم اعتماد کنم چون ممکنه بخوان از این ضعف من سو استفاده کنن دروغم نیست دراین زمان زیاد شده حرف های دروغ عشق های الکی فقط یه مشت بچه با روحیه داغون از اون همه دروغ های پشت عشق میمونه که یا نمی تونن اعتماد کنن یا دنبال خالی کردن خشمشون سر بقیه هست بجز این مادرم با من مشکل دارم و هر کاری که منو آروم می‌کنه رو ازم میگیره لطفاً بهم بگید باید با مادرم که الان باهام قهر هم هست چیکار کنم

  • سلام من ریحانه ام ۲۳ ساله و از ۱۴ سالگی متوجه خیانت مادرم به پدرم و رابطه اش با شوهرعمه ام شدم. آن ها تا همین زمان هم با هم هستند. دعای اول من مرگ شوهرعمه و دوم مرگ مادرم است چون این کثافت با هیچی شسته نمی شه چون اون ها قصد تموم کردنش رو ندارن. مادرم نماز هم میخونه حجاب هم داره.

    پاسخ
  • سلام پسرم ۱۶ سالمه چند ماهه فهمیدم مادرم خیانت میکنه ازش بدم میاد دوسش ندارم اون بتی که من ازش ساخته بودم تو ذهنم رو شکوند و خودشو نشون داد نمیدونم از کی دوستن یا چیجوری آشنا شدن فقط میدونم که من دارم عذاب میکشم نمیتونم چیزی بگم چون نمیخوام خانوادم نابود شه به خاطر همین تو خودم میریزم خودمو کتک میزنم گریه میکنم و هربار میگه چیشده چرا اینطوری هستی تو دلم میگم چون مسبب ناراحتی من تویی چندبار تا مرز رفتن و اعتراف کردن بهش رفتم اما برگشتم نمیدونم چیکار کنم فقط میدونم زندگی رو دوست ندارم

    پاسخ
  • سلام من دختر هستم و 18 سالمه تازگیا متوجه شدم مادرم به پدرم خیانت میکنه و با یک فرد که اتفاقا همکارش هست رابطه داره اول بهش شک کردم چون مدام تماس های مشکوک داشت و مواقعی که درحال پیام دادن بود. تا من پیش میرفتم سریع واکنش استرس و بدی بهم نشون میداد. یک روز که با تلفنش میخواستم جایی تماس بگیرم از سرکنجکاوی وارد پیام های تلگرامش شدم و اون لحظه دنیا روی سرم خراب شد وقتی پیام هاشو با طرف دیدم ابراز علاقه هاشون منو دیوونه میکرد.متاسفانه رابطه مادر و پدرم چندان قابل تعریف نیست و پدرم اصلا ابراز علاقه بلد نیست و اخلاق خوبی نداره. از بچگی اون همکار مادرم رو میشناختم فقط عکسش رو چندبار گذری دیده بودم و حس خوبی بهش نداشتم الان که مطمعن شدم موضوع از چه قراره حالم خیلی بده. فرزند بزرگ خانواده هستم و 2تا برادر کوچک دارم پدرم به هیچ عنوان نباید متوجه این موضوع بشه لطفا کمکم کنید خیلی سردرگمم

    پاسخ
  • سلام من الینام…14 سالمه و مامانم به بابام خیانت میکنه..همیشه میره تو اتاقشون درو قفل میکنه و میگه صدام نکن خودم اومدم بیرون میتونی کارتو بگی..2 ساله که فهمیدم..چتاشوونو میخوندم و هردفعه دلم میخواست بمیرم..اخه یکی دونفرم نیستن..خیلین… حتی به بهترین دوستامم نمیتونم اعتماد کنم ..ارتباط برقرار نمیکنم با کسی زیاد..وقتی رفتارمو میبینه میگه چرا اینجوری شدی..یعنی چرا؟واقعا چرا؟:)ازش یه الهه و اسطوره ساخته بودم..همون الهه رو سرم خراب شد..قبلا خیلی خوش اخلاق و شوخ بودم وخوش خنده..الان کلا تو اتاقمم و زیاد تو جمع نیستم ..سعی میکنم بیتفاوت و اروم باشم ولی وقتی بحثمون میشه و کاراشو یادم میاد نمیتونم جلو خودمو بگیرم و دعوامون شدید میشه..
    نه میزاره از خونه برم بیرون که منم بپیچونم برم پیش مشاور ..نه پول مشاور انلاین رو دارم که بدم..نمیدونم چیکار کنم ..به اشناها و دوستای نزدیکمم نمیتونم بگم تا یموقع لو ندن..نمیدونم چیکار کنم دیگه

    پاسخ
  • سلام من 16 سالمه پسر هستم هیچوقت فکرشو هم نمیکردم بیام اینجا و در مورد خیانت کسی بنویسم دلم برای بقیه هم میسوخت الان باید دلم برای خودم بسوزه خخخ خیلی جالبه خداییش امروز عکسای برهنه مامانمو تو حافظه مخفی تلگرامش دیدم حالا نمیدونم به کی فرستاده یا چرا ولی خوب قشنگ مشخص بود قصدش از اون عکسا چیه الان واقعا نمیدونم چیکار کنم سعی کنم فراموشش کنم ناراحت شم عصبی شم بخندم گریه کنم چیکار کنم اولین باریه که هییییییچ حسی ندارم یعنی حاظرم بدون عذاب وجدان بیست تا آدمو بکشم واقعا حس جدیدیه نفرت عجیبی دارم نسبت به زندگیم نسبت به خودم نسبت به مامانم دلم نمیخواد به هیچکدومشون چیزی بگم ولی نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید لطفاً

    پاسخ
    • مثل منی میشه ی ایدی بدی باهم صحبت کنیم؟:))

      پاسخ
    • دقیقا عین همیم داداش کاش میشد فراموش کرد😔😌

      پاسخ
      • یه بدبخت دو عالم که دوست داره بمیره
        دسامبر 17, 2023 04:02

        آنقدر توی یک ماه عذاب کشیدم که تهش میگم خودکشی هست دیگه 🔪🩸

    • میفهمم چون خودم یه ساله چت مامانمو با یه پسری تو فضای مجازی میبینم
      نمیدونم چیکار کنم
      به هیچکسم نمیتونم بگم چون یه داداش و ابجی کوچیک دارم و نمیتونم اینده اونا رو نابود کنم اینده خودم که به درک واقعا

      پاسخ
  • من هیچوق فک نمیکردم مادرم باهام اینکارو کنع 🙂 تو زندگی هیچوقت نتونست منو آروم کنه تا نیاز ب ادمای دیگ نداشته باشم ، حالا ک با خیانتش باعث شد احساس پوچی و از دس رفتن ابروم بشه ، نمیفهمم چرا نشد منم یه خانواده معمولی داشته باشم ، یه خانواده ک بتونیم در کنار هم دیگ ی فیلمی ببینیم ی اهنگی بگوشیم ، یا ی سفری بریم یا کنار هم رو شرایط مختلف باشیم ، من ۱۷ سالمه و بنظرم حقم نبود این اتفاق برام بی افده 🙂 واسع منی ک پسرم و تنها ب مادرم وابسته بودم ولی اون الان با این کار قلب منو له کرد ، حتی بخاطر اون مرد اشغال گریه ام میکنه و این برام خیلی دردناک تره ، پدرم ادم بدی نیس ولی اونقدرا ام موفق نیس ، ولی هرچی باشه ادم نون حلال خوریه و بنظرم نباید بهش خیانت میشد ، دیگ هر روز تحملش برام سخته ، گرفتاری های زیادی رو تو زندگی تجربه میکنم ولی این یکی واقعا حق من نبود ، دوس دارم بعد از دانشگاه ناپدید شم برم واسه همیشه، خود کشی ام بخام کنم دلم واسع خواهرم میسوزه ک قراره کلی دق کنه ، اون واقعا حقش نیس 🙂 خیلی احساس تنهایی میکنم این روزا مخصوصآ ک نمیتونم ب هیچکس از این درد بگم 🙂 شاید اگ ی غریبع باشه ک باش بحرفم بهتره 🙂

    پاسخ
    • الان مسئولیت نگه داشتن خانواده به عهده توئه نه میتونی خودکشی کنی نه میتونی چیزی بهشون بگی بنظرم از همین احساس نفرت به عنوان قدرت استفاده کن درستو با تمام وجودت بخون از این کشور برو کم کم فارسیو فراموش کن زندگی قبلیتو فراموش کن تبدیل شو به یه آدم جدید بعد ها یه روز با مادرت صحبت کن حقیقتو بکوب تو صورتش انقدر به روش بیار که به پات بیفته معذرت خواهی کنه آدمی که انگیزه داره موفق میشه حالا انگیزت هرچی میخواد باشه مثل من خلاص شدن ازین زندگی آشغالی گوه

      پاسخ
    • بهتره ناشناس باشم
      نوامبر 29, 2022 14:33

      دقیقا

      پاسخ
  • سلام.نمیدونم سه ساله بودم یا ۴ ولی یه روز مامانم وقتی که پدرم رفته بود سرکار منو گرفت بغلش و رفتیم خونه ی یه پسر جوان که بعدها وقتی بزرگتر شدم غیر مستقیم فهمیدم قبل از ازدواج پدرومادرم اینا باهم دوست بودند و به اصطلاح مادرم عاشقش بوده.اینم بگم مامانم از من ۱۵سال بزرگتره.یعنی وقتی من ۳سالم بود ایشون ۱۸سالش بود.یادمه تو خونه ی اون پسره که مادرش تو اون ساعت رفته بود بیرون،یه راهرویی به اتاقی کناری می‌رسید.مادرم تشرف بردند تو اتاق و منو با نازو نوازش نشوند داخل حیاط.ولی من کنجکاو شدم تا برم دنبالش وقتی رفتم مقابل درب اتاق پشت مادرم به من بود و چادر سفیدشم رو سرش ولی اون پسره روبروش نشسته بود .انگار بدنشو به اون آقا نشون میداد.احساس خیلی بدی پیدا کردم چونکه تا به حال هیچ مردی رو غیر از پدرم در کنار مامانم ندیده بودم و حتی نمیدونستم دوتا جنس مخالف در کنار هم ممکنه سکس داشته باشند و معنی رابطه ی جنسی رو هم نمیدونستم ولی اون صحنه با اینکه آشکار نبود و با اینکه هیچکس هم به من نگفته بود ارتباط یک زن شوهر دار با مرد دیگر بسیار گناهه ولی چنان حس بدی رو بهم القا می‌کرد که قابل وصف نیست.اون پسره وقتی دید من مقابل اتاقم یهو بهم اخم کرد مادرم برگشت نگاهم کرد و دست پاچه شد دوباره خودشو جمع کرد اومد منو برد بیرون و جلوی درب حیاط گفت دخترم بشین الان میام.من خیلی دلم شکسته بود و یادمه اشک می‌ریختم و دلم میخواست به بابام که خیلی هم دوستش داشتم بگم ولی زبون نداشتم و نمیدونستم چطور بهش بفهمونم.نمیتونستم از لغات و جملاتی استفاده کنم تا منظور خودمو به پدرم برسونم. و همین باعث شد از اون روز بی دلیل گریه میکردم و وقتی بابام به مامانم میگفت این بچه چرا تازگی‌ها اینهمه گریه میکنه،مادرم یه جواب بی ربط می‌داد.دقیقا احساس یک فرد لال رو داشتم که میخواد یه چیزی رو به پدرش خبر بده اما بلد نیست.چونکه تو همون بچگی درک میکردم پدرم خیلی انسان خوبیه و مرد شریف و در نبودش مادرم راحت با مردهای دیگه احتمال زیاد تماس داره که یه صحنه شو هرچند ناکامل ولی خودم دیدم.یادمه از همون بچگی از مادرم نفرت شدید پیدا کردم وقتی میخواست منو بغل بگیره بهش مشت و لگد میزدم و حتی شبها باید پیش بابام میخوابیدم.و این آغاز نفرت ابدی من شد.چند ماه بعد این ماجرا پدرم به جبهه اعزام و اوایل جنگ تحمیلی به شهادت رسید.۲ ماه بعد خواهرم به دنیا اومد و با اینکه شباهت چهرش از من هم به پدرم بیشتر بود ولی بعدها تو فک و فامیل می‌شنیدم که بعضی‌ها می‌گفتند معلوم نیست این بچه واقعا از شهید باشه.زنی که وضعش خرابه ممکنه بچه شم از یکی دیگه باشه.و همین باعث شد وقتی،که مادرم رسما با پسرخالش ازدواج کرد عمه ی مرحومم حضانت منو خواهرم رو درخواست داد تا پیش مرد غریبه بزرگ نشیم.چونکه میگفت پسرخاله ی ایشون یه پسر ۱۵ساله ی جوان هست و صلاح نمیدونه برادرزاده هاش در کنار اون باشند واسه همین وقتی چندتا از اون مسئولین گفتند مادرم یه طرف و عمم طرف دیگری بایسته و از من پرسیدند عمتو میخوای یا مامانتو ناخودآگاه دستمو به سمت عمم بردم و به ایشون اشاره کردم .از اون روز رفتم پیش عمم و یادمه حتی یک شب برای مادرم دلم تنگ نشد و برای عمم و اطرافیانشون عجیب بود مگه امکان داره؟!!!! و من هیچوقت این ماجرارو به هیچکس نگفتم چرا که انگار وضع مادرم در بین فک و فامیل بابام مشخص بوده و وقتی تو جمع هم میشستند به همین رفتارهای مامانم اشاره میکردند و همیشه می‌گفتند حیف از اون مردی که با اینطور زن ازدواج کرد و حیف که این خانم همسر شهیده..راستش تا این سن و سال نمیدونم چرا همیشه یه خشم نهفته نسبت به مادرم دارم.بیشتر از یکساعت نمیتونم تحملش کنم.مسبب تمام سرکوفتهایی که بر سر خودمو خواهرم زده شده و اینکه حتی بعد از شهادت پدرم ایشون طلاق و ازدواجهای متعدد داشتند و باعث سرافکندگی ما دوتا بچه در بین فک و فامیل بودند و ذره ای به شاءن اون پدر عزیزمون توجه نکردند آزارم میده.حتی وقتی ازدواج کردم شوهرم به یه چیزایی اشاره می‌کرد عجیب و گاهی سرکوفت میزد بهم که وضع مادرت خیلی خرابه ها..و بعدش حتی در زندگیم هم به خاطر این چیزها پیش خانواده ی همسرم خجالت زده شدم.حالا یه سوال دارم خدا که فرموده به والدین خودتون حتی نباید اف بگید و بی احترامی کنید مگر اینکه شمارو به شرک خدا و راه کفر ببرند اونم با احترام ازشون دوری کنید اما حق بی احترامی ندارید،واقعا این حس و حال بد و اتفاقات ناجور که به خاطر عملکرد ایشون در زندگیم نمود پیدا کرده رو کی میخواد جواب بده؟ شوهرم نتونست تحمل کنه و طلاقم داد و حتی پدر بی گناهم رو که در همون جوانی در جبهه به شهادت رسیده بارها فحش داد و قلبمو داغون کرد که چرا اون آقا با اینطور زن ازدواج کرده بود و حالا من که اومدم با تو ازدواج کردم مادرزنم فاسده و برای بچه هام داشتن چنین خانواده ای خطرناکه.با اینکه اصلا با مادرم رفت و آمد نداشتم و خود شوهرم گاهی اصرار می‌کرد بریم دیدن مادرت ولی بعدش به بهانه های مختلف مساله ی اخلاقی مادرم رو به رخم میکشید و همین باعث شد خودشو بر حق بدونه تا نهایت سوء استفاده رو ببره..چونکه خدابیامرز عمم هم خیلی وقته فوت شده زنده نبود ازم دفاع کنه..واسه همین شوهرم پاشو کرد تو یه کفش که میخواد با زن دیگری از فلان خانواده وصلت کنه و اگر راضی نباشم پس بهتره فکر طلاق باشم و الان که این کامنت رو ارسال میکنم سالهاست ازش جدا شدم و فرزندانم پیش خودم بزرگ شدند و تو این مدت هیچوقت ازدواج نکردم تا از لحاظ روحی مثل خودم آسیب نبینند و خوشبختانه الان هردوشون جزء نخبه های کشورند و تحصیلات عالیه دارند..آخر کلام اینکه ای مادرها! وقتی خداوند طلاق رو حلال کرده چرا با خیانت به همسرتون و یا انتخاب رویه ی نادرست باعث میشید زندگی خیلی‌ها که به شما وابسته س خراب بشه؟ انسانی که هوا و هوس خودش رو ترجیح میده خودشم عزت و احترام نداره فرزندانشم آسیب می‌بینند.من که بچه بودم با وجودی که اصلا نمیدونستم ارتباط یک زن شوهر دار با مرد دیگر گناهه و اصلا امکان پذیر هست یا خیر ولی موج بد این عمل رو با تمام وجود درک میکردم وقتی خدا چیزی رو حروم گرده قطعا بی دلیل نبوده و بر اساس فطرت انسانهاست ..ربطی هم به دین و مذهب نداره.یه بچه ی سه ساله چه میفهمه دین و احکام خدا یعنی چی؟ولی بدی دزدی و دروغ و زنا رو درک میکنه. 😭😭😭 من که کاره ای نیستم خدا باید ایشونو ببخشه ولی تبعات عملکرد مادرم در زندگیم به قدری منفی بوده که مطمئنم روز قیامت و حساب و کتاب کار ایشون گیره و حسابش با کرام الکاتبین

    پاسخ
  • mohamad.godarzi.01354610@gmail.com
    جولای 14, 2022 07:16

    با سلام مشکل من با این بچه ها متفاوت هست ، من مامانم مورد تعرض قرار گرفت و چندتا مرد بزور بهش تجاوز کردن اونم جلوی چشای من ، طفلک مامانم اجازه نمیدادو مقاومت میکرد یکی از مردا چاقو گذاشت رو گردن من و به مامانم گفت اگه همکاری نکنی و سر بچه اتو میبرم
    ماجرا به سالها قبل برمیگرده پدرم تهران کار میکرد و چند ماه یکبار میومد خونه در نتیجه من که بچه بزرگ خونه بودم همراه مامانم مجبور بودیم کارا رو انجام بدیم تابستون بود و مدرسه تعطیل بود، مامانم بهم گفت فردا اول صبح باید بریم صف ، کپسول های گاز رو عوض کنیم
    شرکتی که کپسول ما برای اونا بود تو یک گاراژ قدیمی تو 12 کیلومتری شهر بود و جاش خیلی پرت بود چون کلی هم راه فرعی داشت فردا صبح زود با مامانم دوتا کپسول را برداشتیمو رفتیم ، اون زمان من 12 سالم بود و مامانم یه زن سی ، سی و یک ساله بود با یه ماشین مسافرکش طی کردیم تا در نمایندگی ببرتمون و اونم قبول کرد ، خیال مامانم راحت شده بود، چون این کپسول یه دردسر بود ، خلاصه ماشین راه افتاد و تو راه سه تا مسافر دیگه هم سوار کرد دو نفر رو صندلی جلو بودن و من و مامانم و یه مرد دیگه هم عقب بودیم مامانم وسط منو و اون مرده بود یکم که از راه رو اومدیم اون دوتا مسافر جلو گفتن که کرایه بیشتر بدن میبرشون روستا ، راننده گفت والا این خانم و این آقا اگه اجازه بدن من که از خدامه کرایه اشو میگیرم اون آقا گفت اگه نزدیک هست من حرفی ندارم ولی خیلی دیر نشه ، مامان من اعتراض کرد و گفت آقا من بچه کوچیک دارم تو خونه هستن دلم شور میزنه
    راننده گفت سریع میرسونمتون و دیگه حرفی نزدن و بعد از کمی که تو جاده اصلی رفتن پیچوند تو یه فرعی که جاده خاکی بود و نزدیک چند کیلومتری که رفت رسیدیم به یک محوطه جنگلی پر درخت یکم دیگه هم تو جنگل جلو رفت دیگه همون جاده خاکی هم تموم شده بود یهو راننده وایساد و گفت فکر کنم ماشین خراب شد و پیاده شدو درب موتور رو زد بالا اون دونفر جلو هم پیاده شدن کمک کنن راننده بمن هم گفت آقا پسر یه لحظه بی زحمت بیا کمک ما من از ماشین که پیاده شدم وقتی رفتم جلو یهو اون دو نفر منو گرفتن و بزور اول دستام و پاهامو با یه سیم برق بستن و بعد هم با طناب بستنم به درخت تو این فاصله راننده یه زیر انداز پهن کرد تو محوطه جلو که خالی بودیهو نگاه کردم ببینم مامانم کجاست دیدم مرده که عقب پیش مامانم نشسته بود وهیکل خیلی درشتی داشت و مثل یه غول بود مامانمو بغل کرده بود که بیاره رو اون موکت منتها بخاطر دست و پا زدن مامانم تعادلشون بهم خورد و هر دو افتادن رو زمین یهو مرده که عصبانی شده بود بلند شد مامانمو گرفت زیر مشت و لگد که راننده با سرعت رفت جلوش رو گرفت و اونو آورد بالا اون دوتا مسافر جلو هم با هر مکافاتی بود مامانمو اوردن رو زیر انداز و یکیشون گفت ما میخوایم …….. ….. اگر اذیت نکنی و همکاری کنی هم خودت اذیت نمیشی هم ما یکی یکی می آیم و بقیمون پیش ماشین وایمیستیم ولی اگه اذیت کنی مجبوریم هممون دست و پا و دهنت رو بگیریم خودت اذیت میشی ، مامانم اینقدر التماس کرده بود که راننده خودش ناراحت شده بود و به مامانم گفت لطفا اینقدر هم التماس نکن نه خودت اذیت بشی نه اعصاب ما خرد بشه
    سه تایی سعی کردن لباس های مادرمو از تنش خارج کنن منتها مامانم نمیذاشت و خوایی 3 تایی حریف مامانم نمیشدن یهو اون مرده که هیکل نکره داشت یه چاقوی بزرگ که تو دستمال پیچیده بود رو در آورد و یه نگاه بمن کرد چشاش قرمز بودن یهو حمله کرد و موهای منو گرفت و سرمو خم کرد و چاقو رو گذاشت رو گلوی من و به دوستاش گفت ولش کنید و به مامانم گفت همکاری میکنی یا نه سر اینو ببرم جلوی چشمات ؟ خیلی عذر میخوام من از ترس شلوارمو خیس کرده بودم و ادرارم بی اختیار از ترس اومده بود و زبونم بند اومده بود دوستای خودش هم ترسیده بودن و انگار داشت اوضاع از کنترلشون خارج میشد مامانم طفلک چاره ای نداشت اگه چاقو رو گردن خودش میذاشتن براش مهم نبود ولی وقتی دید مرده جنون گرفتش و ممکنه بمن صدمه بزنه دیگه تسلیم شد منتها با این شرط که من کنار خودش باشم منو از درخت باز کردن ولی دست و پاهام همچنان بسته بود و بردن کنار مادرم انداختن دیگه بقیه اش رو هم خودتون بهتر میدونین بی شرف ها جلوی چشم من هر کدوم چند بار بمامانم تجاوز کردن من چشمامو بسته بودم و صورتمو بسمت مخالف گرفته بودم که نبینم ولی صداهاشو الفاظ زشتی که به زبون می اوردن و ناله ها و جیغ های دردناک مامانم و بدنش که کلا کبود بود خصوصا سینه هاش دل سنگ رو هم آب میکرد خود منم گلوم زخمی شده بود و یکم خونی بود ، زمانی ولمون کردن که مامانم بیهوش شده بود حالا از ترس بود یا بخاطر تعرض اونا بود
    منو و مامانمو رهاکردن و رفتن مامانم منو باز کرد، و منم کمکش کردم رفت تو اب رودخونه ای که اونجا بود خودشو شست آبش هم خیلی سرد بود منتها انگار مامانم اصلا بحال خودش نبود کمکش کردم لباسها بپوشه ، لباسهاش کلا پاره شده بودن منتها چادر سرش بودو رو لباسهاشو گرفته بوددست مامانمو انداخت رو گردنم اروم اروم اومدیم سمت جاده که یک وانت اومد کنارمون ترمز کرد و خدا عمرش بده پیرمرد با خدایی بود کمک کرد نشستیم تو ماشین به مامانم گفت چی شده ؟ شوهرت کتکت زده ؟
    مامانم ماجرا رو براش گفت ، پیرمرده پا به پای مامانم گریه میکرد
    نزدیک جاده کپسول های گازمون رو هم انداخته بودن کنار جاده پیرمرده به مامانم گفت اگه صلاح خودتون رو میخواید شکایت نکنید و اصلا این مورد رو ندید بگیرید شهر کوچیک هست ممکن هست اونا اصلا اهل این شهر نبودن ، خودتون روی زبون مردم می افتین از اون گذشته اونا چند نفر بودن و این میندازه گردن اون اون ، گردن این ولی این وسط،آبروی شما میره ، من یه سوال دارم ، بابای این پسر بفهمه چهار ، پنج نفر به شما تجاوز کردن آیا مطمئن هستین باهاتون زندگی کنه و از تون جدا نشه حالا هرچقدر هم که شما قربانی بودین ، حتی اگه زندگی کنه مدام فکرش خراب هست وو مدام به این اتفاق فکر میکنه
    خود پیرمرده کپسولهامون رو تعویض کرد و تا خونه هم رسوندمون و به مامانم گفت شاید باور نکنین ولی نمیدونم چرا احساس میکنم دخترم هستی و برام عزیزی و دوباره به مامانم گفت این مسئله رو انگار تو زندگیتون اتفاق نیفتاده ، مامانم تاچند روز عوارض و صدمه های اونروز اذیتش میکرد پدرم چند روز بعد اومد و مشکوک شده بود که اتفاقی افتاده ولی بهش نگفتیم و مثل یک راز باقی موند بدبختانه مادرم باردار شد و خیلی سعی کرد بچه رو سقط کنه ولی خواهرم بدنیا اومد و بدتر روحیه مامانم خرابتر شد، اگر چه قرار شد من و مامانم این ماجرا رو فراموش کنیم ولی مامانم چند ماه بعد از تولد خواهرم با خوردن 40 تا قرص خودکشی کرد که بموقع بهش خبر شدیم حالا آبجیم 13 ساله است و خانمی شده برای خودش
    ولی مامانم دیگه نتونست اون آدم اول بشه و افسردگی شدیدی گرفت اون آدما نمیدونن برای یه لذت حیوانی خودشون چه با زندگی من و خواهرام کردن و عملا مامان ما رو کشتن دلم برای خواهرم خیلی میسوزه ، تاوان گناهی رو میده که هیچ نقشی توش نداشت و خودش هم یک قربانی هست

    پاسخ
  • امیر محمد
    جولای 6, 2022 23:45

    سلام
    من 16 سالم
    پسر هستم سه سال پیش فهمیدم مادرم دار خیانت می کنه فهمیدم رابطه جنسی هم داشت هر موقع به روش میاوردم اعصبانی می شد یک روز به طور اتفاقی عکس اون اقا دیدم ریختم رو فلش تا داشت باشم بد یک مدت پدرم فهمید و به مادرم گفت پرینت سیم‌کارت بیار مادرم رفت درست کرده و شمار اون اقا پاک کرد جعل کرد به پدرم داد به من گفت دیگ هیچ وقت نمی کنم قسم خورد ک دیگ انجام نمید گفت نگو و از این حرفا. بد اون ماجرا دیگ مادرم دوست ندارم حس خوبی بهش ندارم خواستم به پدرم بگم اما خوب یک برادر کوچک دارم دلم براش سوخت بی مادر بزرگ بش با خودم کنار اومدم اما هرکاری می کنم از یادم نمیر دیروز دوبار بد دو سال اون فلش پیدا کردم و عکس مرد دیدم دوبار همه چی از اول مرور شد برام موندم به پدرم بگم یا ن اون حقش بدونه احساس می کنم دارم به پدرم خیانت می کنم ک بهش نمیگم کمکم کنید شب روز خوبی ندارم
    پدرم اوضاع مالی خوبی دار و بد اخلاق نیست

    پاسخ
  • سلام من دخترم و ۱۴ سالمه چند وقته که مامانم به بهونه های مختلف میره بیرون و با یه مرد و اون مرد پیام های خیلی بدی روی گوشی مامانمم میده من خجالت می کشم بخدا هر شب و روز کارم شده گریه کردن دیگه تحمل ندارم و به سرم میزنه که زنگ بزنم داییم و همه چیز رو توضیح بدم بهش نمیدونم شایدم خودمو کشتم بهتر از اینکه عذاب بکشم تروخدا راهنماییم کنید من دارم دیوونه میشم من چیکار کنم

    پاسخ
    • سلام من نمیدونم این پیامو میبینی یا نه ولی به هر حال میگم من شرایطی مثل تو ندارم ولی تهش همون خیانته فقط خواستم بگم که گریه کردن و خودکشی کردن هیچ چیزیو درست نمیکه درست آماده شو روی حرفات کار کن قوی باش و به داییت بگو هیچکسی مثل دایی نمیتونه همه چیزو درست کنه امیدوارم زنده باشی

      پاسخ
  • من مادرم با همکار های پدرم و اقوام پدرم مثل عمو هام ، پدربزرگم ، پسر عمو هام و پسر عمه هام و …
    خواهشاً یه نفر کمک کنه تا مادرم رو از راه فاحشگی در بیارم
    بچه های اقوام مسخرم میکنند
    میگویند که تو هم شاید از بابات نباشی

    پاسخ
  • سلام من پسرم و 16 سالمه از 14 سالگی فهمیدم مامانم داره به بابام خیانت میکنه اون مرده متاهله و هر چند وقت یبار به بهونه تعمیر شیر الاتمون میاد خونمون دلم میخواد بکشمش و ایندفعه هم تصمیمو گرفتم که اگه بیاد خونمون یا هرجا که ببینم میخوام با چاقو تهدیدش کنم و دست از پا خطا کنه بکشمش خیلی فشار رومه هی مامانم به بهونه های مختلف میره بیرون و وقتی من چتاشونو میبینم میفهمم رفتن بیرون و س*ک*س داشتن خیلی دارم عضاب میکشم احساس میکنم که مامانم میدونه که من میدونم یکی هم اینکه چند وقت پیش توی یکی از دعواهای پدر و مادرم مامانم بحث طلاق رو جلو کشید و گفت که بخواطر من تا الان طلاق نگرفته و بعد اینکه به سن قانونی برسم طلاق میگیره بعدش بابام گفت تو طلاق نگیر من از خونه میرم و این حرفا عصبانی شدمو به هر دوشون سیلی زدم نمیدونم دیگه چیکار کنم لطفا تا کاری دست خودم ندادم راهنماییم کنین

    پاسخ
  • سلام من ۱۴ سالمه و از ۱۱ سالگی فهمیدم که مامانم به بابام خیانت میکنه…یه روز که رفتم تو گوشیش دیدم دوتا واتساپ داره رفتم توی اون واتساپش دیدم رمز داشت بعد از کلی تلاش رمز واتساپشو فهمیدم رفتم پیاماشو خوندم…کلی حرفای عاشقانه میزدن از اون روز کل زندگیم عوض شد.دیگه هیچ حسی به مادرم نداشتم دلم نمیخواست مادرم پیشم باشه تازه طرف پسر خاله ی بابام بوده..مامانم طرفو میوورد خونمون و الکی میگفت به خاطر امتحاناش اومده گناه داره اینجا کسیو نداره و به ما هم میگفت به بابام چیزی نگیم،بعد فکر کرده ما خریم نمیفهمیم…وقتی که اون مرتیکه خونمونه کل روز با هم توی اتاقن تازه وقتی میاد کلللیییی تدارک میبینه یعنی یبارم ندیدم واسه بابام اینجوری تدارک ببینه..تازه باهم رابطه ی جنسی دارن و من همون موقع دیدمشون….خلاصه وقتی هم اون میاد خونمون مامانم از اون رو به این رو میشه اینقدر مهربون میشه کارتو میده میگه برین هرچی دلتون خواست بخرین و…
    چندبار که اون میاد خونمون به یه بهونه ای میخاست منو ببره بیرون میگفت برو پیش دختر داییت برو اینور اونور اما من میگفتم نمیخوام حوصله ندارم….
    نمیتونم به بابام بگم نمیدونم چیکار کنم چند بار میخواستم به خالم که یکم باهاش راحتم بگم که اونم نمیشد.
    به نظر من مادری که به همسرش خیانت میکنه اصلا به فکر بچه هاش نیست و بچه هاش براش مهم نیستن و فکر نمیکنه که چقد اذیت میشن خلاصه اگه پدر و مادرم بخوان از همدیگه طلاق بگیرن من میرم پیش بابام و یلحظه هم پیش مامانم نمیمونم و از خدامه طلاق بگیرن..کاش اینایی که خیانت میکنن یه ذره هم به فکر ما بودن که آهای ما هم وجود داریم 🙂

    پاسخ
    • چقدر زندگی تلاهمون شبیه همه کاش باهم دوست می‌شدیم ک حداقل بتونیم باهم درد و دل کنیم از ترس اینکه دوستام دیگه دوستم نداشته باشن و ازم فرار کنن و ب چشم بد خانگادمو ببینن نمیتونم چیزی بهشون بگم:)

      پاسخ
      • دقیقا

      • راستش اییینقدر چیزایی که نوشتین شبیه زندگی خودم بود دیگه وقت نذاشتم خودمم بنویسم … کاش بشه یه جور با هم ارتباط داشته باشیم … گروهی ، واتساپی چیزی … به شخصه که اینقدر زندگیم داغونه دیگه پول مشاوره هم ندارم … شاید این صحبت کردنا با جمعی که دردامون مشترکه مفید باشه …

      • دقیقا..هرکدوم از کامنتا رو که میخونم یاد خودم میوفتم و دلم به حال خودمو بقیه میسوزه..بیشتر گریه ام میگیره..به کسیم نمیتونم بگم:)

      • ای کاش میشد:))))

      • متاسفانه منم مشکلم همینه

      • آره دقیقا هممون تقریبا شبیه به هم رنج کشیدیم یکی بیشتر و یکی هم کمتر و خب همشون سخت هستن😔😔

    • غریبه‌م
      می 31, 2022 21:00

      من وقتی فهمیدم ۹ سالم بود و الان ۱۸ از مامانم متنفر شدم‌.بعضی وقتا میخواستم لوش بدم بعضی وقتهام بکوبونم تو صورتش هم مشتنو و هم احساساتم ب چیزای بد ترشم فکر کردم ولی هیچ وقت تاحالا باهاش صحبت نکردم و تصمیم گرفتم اهمیت ندم اسون نبود ولی اعصابم راحته هنوزم وقتی چیزی میبینم میشکنم ولی باید تهدید رو ب فرصت تبدیل کنیم… من انگیزه میگیرم تا بیشتر کاروتتلاش کنم تا برم تا مستقل شم تو هم همینکارو بکن بچه ای طاقتت کمه ولی تو فقط خودتو داری تو دنیایی ک مادر هم ب بچش نیست♡

      پاسخ
      • یه بنده خدا
        دسامبر 5, 2022 12:07

        وای من از ۵ سالگی فهمیدم و الان ۱۱ سالم وای از این دنیا متنفرم
        متئسفانه یکی دوتا هم نیستند

      • سلام ۱۸ سالمه مدرسه بودم یهو فکر فرار زد به سرم نمیدونم حکمت خدا بود چی بود الکی الکی فرار کردم اومدم دم در خونه کلید انداختم و باز کردم یهو دیدم یه نفر تو خونس و مادرم داره باهاش حرف میزنه و میگه لباس چی بپوشم برات من شوکه شده بودم مادرم ادم روزه دار و مذهبی بود اصلا برام قابل هضم نبود در رو باز کردم دیدم با یه پوشش نامناسب جلو یارو وایساده بعد یارو کی بود همونی ک یکسال پیش کابینت واسمون زد ک تو خیالمم همچین چیزیو فکر نکردم خلاصه با دسته طی یارو رو حسابی زدم و دعوا راه انداختم و تهدیدش کردم مادرمم با اوج تعجب مونده بود چی بگه کلی بهش حرف زدم ولی داغوون داغونم اصلا از ذهنم پاک نمیشه چون با چشمم دیدم
        از اینجا ب مادرم میگم هیچوقت نمیبخشمت چون زندگیمو سیاه کردی از این جریان چند روز میگذره….

    • مثل همیم اما من پسرم:)

      پاسخ
      • من ۲ ماهه که فهمیدم این موضوع رو بعضی وقتا خواستم بهش بگم ولی نتونستم ازش بدم میاد حالم بهم میخوره ازش .

    • سلام من هم موقعیتم دقیقاااااا مثله این خانمه..من هم ۱۴ سالمه و ۴ ساله این قضیه رو میدونم و مثله یک راز سنگین نگه داشتم و به هیچکس نگفتم روز و شبم شده گریه و افسردگی گرفتم..چند بار فکر خودکشی به سرم زد اما پشیمون شدم..اصلا مامانم رو دیگه دوست ندارم و حس خیلی بدی بهش دارم..وقتی میدیدم بابام چقدر مامانم رو دوست داره ولی مامانم باهاش چه کارا که نکرده آرزو میکنم که بمیرم..

      پاسخ
      • میشه آیدی تلگرامتو بدی باهم حرف بزنیم
        منم مثل تو ام

  • سلام من ۲ سالی هست که فهمیدم من اصلا دخالت نکردم گفتم مادرم میدونه عاقله بزرگه می فهم که نباید اینکار رو بکنه اون با یکی که من می شناختم حرف می زد هر وقت می دیدش با ناز حرف می زد از اون موقع یک چیز هایی رو متوجه شدم اتفاقی یک بار اتفاقی پیام هاشون تو واتساپ رو دیدم اول پسره می گفت که این کار خوبی نیست و ظاهرا ارتباطش رو قطع کرد و به مادرم پیام نمی داد اما همش مادرم بهش زنگ می زد و آخر سر نفهمیدم چی شد اما با پسره صحبت می کنه الان خیلی اوضاع بد شده حتی الان بیرون یواشکی می بینتش و تا حالا رابطه جنسی ای ندیدم همش گوشی رو پنهان می کنه خیلی ناراحتم من فقط یه دختر ۱۲ سالم چطوری می تونم اینجور چیزا رو تحمل کنم همش داره به مرور رابطشون بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه نمی دونم چیکار کنم یه خواهر ۵ ساله دارم آخه چطوری دلش میاد هر چقدر هم فکر میکنم میگم مامانم حتما خیلی عاشقشه اما چطوری میتونه اینکار رو با خانوادش بکنه پدرم خیلی مهربونه بهش محبت می کنه زندگی خوبی داریم اما … شاید یه اتفاق زود گذر باس اما الان ۲ سال شده چطوری میشه باز هم ادامه پیدا کنه دیگه خسته شدم نمی دونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم لطفا بهم بگین چیکار کنم

    پاسخ
  • سلام اسمم ستارست 18سالمه دو ماهی هست که متوجه خیانت مادرم شدم واقعا نمیدونم چیکار کنم کلی از پیامایی که اینجا بودو خوندم واقعا ناراحتم واقعا افسرده شدم اینکه ببینی مادرت که از هر کسی بیشتر بهش تکیه میکردی و دوستش داری همچین کار کثیفی رو انجام میده دیگه انگار دنیا برات تموم میشه قشنگ آوار میشه رو سرت,تازه فهمیدم کسی که مادرم باهاش در ارتباطه در واقع کسیه که از پونزده سالگی دوستش داشته
    ازدواج پدر و مادر من هم یجورایی زوری بود در واقع مادرم نمیخواسته با پدرم ازدواج کنه ولی الان 22 سال از ازدواج مادر و پدرم میگذره یعنی
    اینقدر افسرده و مشکلات روحی و روانی داره که اینکارو میکنه چرا نمیتونه گذشتشو بزاره پشت سر و ازش دل بکنه چرا با اینکه میدونه کاری که میکنه گناهه بازم انجامش میده با این کاراش جز اینکه ازش متنفر بشم کاری انجام نمیده دلم به حال دوتا برادرای کوچیکم میسوزه من که امسال انشالله میرم دانشگاه البته امیدوارم با این اوضاع روح و روانم بتونم رشته خوبی قبول بشم
    اگر توصیه ای که بتونه کمکم کنه داشتید ممنون میشم بگید

    پاسخ
  • سلام
    من12سالم بودکه شروع به کاراش کرد یه دخترم من ازوقتی که مامانم یه مبایل جدیدخرید خیانتش به پدرم شروع شداولش رفت توگروه هایی که اولش نمی دونستم چی بود بعدهاکه بیشتربه کاراش وبیرون رفتناش بیشتردقت کردم دیدم مادرم داره به پدرم خیانت میکنه هرچند که مادربیشترگناه کارنیست بیشترگناهابرای پدرمه که ازوقتی یادم میاد داره همین طوری خیانت میکنه پدرم همه چی برای ما فراهم کرده اما نه اخلا ق داره نه وجدان بعدازدوسال خیانت مادرم فهمیدکه باردارهست وقتی فهمید دعوای خیلی بدی توخونمون افتاد منم چون خیلی تنهابودم خیلی دوست داشتم که این بچه به دنیا بیاد همیشه به پدرم میگفت من به خاطر این نیخوام بچه رو که نمیخوام اینم بدبخت بشه منظورش به پدرم بود به خاطررفتاراش امابعدافهمیدم که مهم حال بچه بزرگ کردنو نداره همم میترسه که اون بچه ای که به دنیامیادمثل من رازداره یانه که البته رازدارنیست البته وقتی میگم تنها ازاین لهازمیگم تنها که کسی روندا رم ومن قبل خودم یه برادردیگه هم دارم من تویه خونه ای زندگی میکنم که مثل کاخه اما چه فایده…….برادرم روزی نیست که منو کتک نزنه کارشم خیلی خوب بلده به صورتم اصلا دست نمیزنه اما بدنمو فلج میکنه برادرم 25 سالشه وهمیشه به خاطراین کتکم میزنه که بهش جواب ردمیدم چون همیشه وهرروزبامن رابطه جنسی داره مورد تجاوزم قرارمیده نه پدرم نه مادرمازاین موضوع خبرندارن منم نمیتونم بهشون بگم چون برادرم بعد ازاین که کارشو میکنه منو تهدید میکنه و میگه اگه به مامان وباباچیزی بگی ازاینهکه این همه زدمت بیشترمیزنم البته برادرمم تقصیری نداره اگه یه روزی پدرومادرم دعوا نکنن برادرمم به من کاری نداره من داداشمو خیلی دوس دارم اونم منو خیلی دوست داره همش تقصیرپدرمادرمه این روزا راضیش کردم که بره مشاوره والان داره میره الانم اون بچه ای که توراه بود به دنیا اومدو 4سالشه ممانم ازروزی که به دنیااومده داره کتکش میزنه داداشم الان ازدواج کرده خییییییلی هم خوشبخته
    خوشحالم که قبل ازازدواج درمان شد بعد ازاین که همه ای اتفاقاافتاد 3سال گذشته بود ومن الان 15سالمه و راهم و ازپدردمادم جداکردم ودارم برای خودم زندگی مینم البته خیلی سخته که آدم همچین زندگی داشته باشی
    امامیگم ها همش بازم برمیگرده به پدرم
    خواهش میکنم کمکم کنین

    پاسخ
  • سلام وقت بخیر
    در صورت برقراری تماس و ارتباط با مشاوران شما هزینه ای باید پرداخت شود؟ چه مقدار؟

    پاسخ
  • سلام من ۱۳ سالمه چند وقت پیش گوشی مامانم رو برداشتم که دیدم یک ناشناس پیام داده تو دلم گفتم به من ربطی نداره گوشی رو گذاشتم
    ۲ ۳ روز بعد دوباره برداشتم دیدم بازم پی داده بازم گفتم به من ربطی نداره
    تا اینکه بابام رفت برای کاری گرگان تو اون دروز مامانم همش باهاش حرف میزد من گفتم شاید همکاره
    برای اینکه بفهمم شمارشو برداشتم زنگ زدم دیدم مرده قط کردم و بلاکش کردم
    مامانم هنوز باهاش حرف میزنه ی شب رفتم بهش پی دادم گفتم چرا میری پی وی زن مردم
    خلاصه بعد دیدم به گوشی مامانم پی امد رفتم گوشی رو برداشتم دیدم از پیامام اسکرین داره و برای مامانم فرستاده من بجا مامانم باش چت کردم گفتم اون شماره رو نمیشناسم دیدم ویس فرستاد ویسا رو برای خودم فرستادم
    حالا موندم به بابام بگم یا ن ترو خدا یکی کمکم کنه (فکر میکنم بخاطر من اینجوری شده با خودم میگم اگع همون روز اول بلاکش میکردی کار به اینجا نمیرسی )

    پاسخ
  • سلام منم سال هاست از خیانت مادرم با خبرم. میدونم که چقدر این مسئله سخت و عذاب اور هست. تمام روش ها رو امتحان کردم اما جواب نگرفتم چون تا خودشون نخوان فایده نداره. بعد از مدتی به خودم اومدم دیدم که فقط دارم خودمو خسته و نابود میکنم. از اون به بعد سعی کردم بکشم کنار و درگیر مسائل خودم باشم. البته کار اسونی نبود و نیست و باز ذهنمو درگیر میکنه😔

    پاسخ
  • سلام ، من امیرم الان ۱۵ سالمه ، چند بار مادرم در حال بحث با یه موتوری تو کوچه دیدمو رفتم بهش گفتم چی شده و اینا گفت هیچی و فلان ، دیروز مدرسه بودم که از کلاس انداختند بیرون منم اعصابم خورد شد کلا از مدرسه اومدم بیرون رفتم خونه ، کلید انداختم در رو باز کردم دیدم از طبقه پایین خونمون صدا میاد ، رفتم دم اونجا و مادرم با همون موتوریه در حال **** دیدم ، وقتی بابام از سرکار برگشت اومدم بهش بگم ولی نتونستم ، نمیدونم چی کار کنم ، حالم از خودم ، مامانم ، کلا از همه بهم میخوره ، دارم دیوونه میشم ، باورم نمیشه مامانی که همیشه منو بابام براش جون می‌دادیم همچین کاری کنه ، لطفا کمک کنید ، به بابام بگم یا نه ؟ میدونم بابام انقدری غیرتیه که میکشه مامانمو ، نمیدونم چی کار کنم ، لطفا بگید

    پاسخ
    • یه انسان
      فوریه 1, 2023 00:27

      دلتو بزن به دریا و به پدرت بگو

      صبر کن به موقعیت که دارن کثافت کاری میکنن تو این موقعیت پدرت حق داره جفتشونو بکشه. اون زن اشتباهی مادرت شده

      پاسخ
  • سلام من 18 سالمه مامانم از 5 سال پیش تو گروه های مختلف بود و همه هم بچه مامانم دروغ میگفت که 20 سالشه و با اونا چت میکرد کم کم با یکی اشنا شد طرف خواننده اس با هم کلی حرف میزدن پسره برا مامانم فیلم +18 فرستاد یبار بعدش مامانم بهش گفت 40 سالشه و دوسش داره پسره هر وقت پول میخواست مامانم میداد بهش من همه اینا رو از چتاش میخوندم تا اینکه رمز گوشیش و تغییر داد چند وقت بعدش ک گوشیش دستم بود رفتم دیدم با یکی دیگه چت میکنه و درباره اون پسره گفته .پسره به مامانم گفته من فک نمیکردم متاهل باشی و.. و باهاش بهم زده. بعد چند وقت دیدم با یکی دیگه ت واتساپ چت میکنه بهش گفتم به یه پسر شماره دادی گفت بچه اس فقط برا درد و دله من قانع نشدم چند وقت بعد که خونه دوستم میخاستم برم مامانم گفت منم میرم دکتر بعدش ت گوگشیش دیدم نوشته بود برا پسره خونه اطراف من نگیری یجای دور باشه کسی نفهمه اصن داغون شدم بعدش هم ک اومدم خونه همش میگفت ای دل وکمرم ازش درباره دکتر پرسیدم گفت ازمایش نوشته و …
    همین طور اوضاع ادامه داشت و چند وقت یکبار باهاش میرفت بیرون ب بهونه دکتر تا 2 ماه پیش که با پسر عمه اش فهمیدم وارد رابطه شده زنشو طلاق داره میده اینقد پسر خوبی بود الان حالم ازش بهم میخوره چتاشون وخوندم بهم عشقم و .. میگن هر وقت دعواشون میشه مامانم سر ما خالی میکنه به بهونه دکتر میدونم میره پیش این اینقد خر فرض میکنه ما رو ازدواج پدر و مادرم زوری بود مامانم بابام و نمیخاست و دختر دایی پسر عمه بودن حالم از مامانم بهم میخوره دلم میخاد بمیره هر وقت پسره رو میبینم یه جوری نگاش میکنم به مامانم میگم از پسره متنفرم یه اشغاله و اون ازش حمایت میکنه دلم مرگ میخاد

    پاسخ
    • ناشناس
      مارس 6, 2022 21:57

      منم دقیقا شرایطم مثل توعه سه ماهه همش با مامانم کارمون دعواس از این بدم میاد حتی شب یلدام پیش ما نبود… فقط دلم میخواد زودتر برم دانشگاه از دستش خلاص شم

      پاسخ
    • سپهر رحیمی
      مارس 11, 2022 17:46

      من هم مثل شما هستم

      پاسخ
      • منم ۲۱ سالمه و از وقتی ۷ سالم بود متوجه این شدم که مامانم خیانت میکنه :))))

  • سلام لطفاً جواب بدید من در وضعیت روحی خیلی بدی قرار گرفتم😭
    من 17 سالمه و وقتی 16 سالم بود متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم … پدرم از نظر مالی و خونه همه چیز داشت و هرچی مادرم میخواست برایش فراهم می‌کرد ولی نمی دانم چرا مادرم این کار زشت رو انجام میده و تا الان هم بد تر شده یه بار شب بود و مادرم تو اتاق بود و داشت با ید فرد ناشناس حرف میزد در مورد وام تا اینکه صحبت هایشان به جاهای باریک کشید پدرم متوجه خیانت مادرم شده بود و دعوای بزرگی رخ داد …. بعدش یک مدتی پدر و مادرم تصمیم گرفته بودن ک از هم جدا بشن و من خیلی ترسیده بودم ک نکنه خانوادم رو از دست بدم به خاطر همین پدر مادرم متوجه ترس من بودن و تصمیم گرفتن ک اوضاع همین جور پیش بره بعد از آن اتفاق مادرم همش اون اتفاق رو انکار می‌کنه ولی پدرم به مادرم هیچ اعتمادی نداره بعد از یک ماه ک رابطه پدر و مادرم درست شده بود ولی پدرم بازم به مادرم اعتماد نداشت تا اینکه مادرم بالای همین گوشی ک داشت یک گوشی جدید خرید و وقتی پدرم نیست از اون گوشی استفاده می‌کنه و ب مرده پیام میده و در دستشویی با مرده حرف میزنه ک من صداشونو شنیدیم و به مادرم گفتم مادرم بازم انکار کرد جوری رفتار کرد ک انگار هیچی نشده و منو خر فرض کرده بود تا الان ک وقتی منو میرسونه مدرسه خالمو هم باهاش میاره و خالم همیشه در اینستا چت می‌کنه و کلی دوست پسر داره تا اینکه دیدم خالم تو ماشین لایو گذاشته و مادرم همش به خالم می‌گفت ک لایو رو بزاره رو مادرم و مادرم رو همه در لایو زنده ببیند ک چطوری آهنگ گذاشتن و می‌رقصند من اینجا خیلی شکه شدم … در حدی ک دارم غذای میکشم و میلی دیگه به زندگی هم ندارم … وقتی این صحنه رو دیدم دیگه همه چی برام بی معنا شد و بعد از اینکه مادرم با خالم داشتن یواشکی سر دوست پسراشون حرف میزدم و میخندیدن تا اینکه مادرم بهم پول داد و بهم گفت پیاده شو و برو از اون مغازه هر چی دلت خواست بخر منو اینجا مادرم هر فرض کرده بود و فکر میکرد ک نمی فهمیدم ک میخواد بره با. دوست پسرش تصویری حرف بزنه ک من نفهمم من پیاده شدم و رفتم مغازه وقتی از مغازه اومدم بیرون مادرم رو ندیدم بعد ده دقیقه یلا اومد و مادرم خیلی خوشحال شده بود …. خلاصه من این رو هم نادیده گرفتم تا اینکه یک هفته بعدش وقتی پدرم رفته بود سر کار مادرم لباس خوشگل پوشید و آرایش غلیظ انجام داد و بهم گفت ک میخواد بره مغازه سر خیابون و وسایل بخره منو اینجا احمق فرض کرده بود منمعلکی بش گفتم باشه بعدش بهم میگفت ک من به پدرم نگم ک رفته بیرون بعدش اینجا ک رفت بیرون بعد از یک دقیقه بلا فاصله منم رفتم بیرون دنبالش وقتی ک مادرم رو دیدم نرفته مغازه تاکسی گرفت رفت یه جای دیگه .. من دیگه متوجه خیانتش شده بودم و از این ور هم میترسیدم به پدرم چیزی بگم چون همش فکر می‌کنه ک اگه بگم خانوادم برای همیشه از بین می‌ره … از این ور هم پدرم شکاک هست و به همه چی شک میکنه از وقتی ک خیانت مادرم رو فهمید پدرم به شک می‌افتاد ک از هرچی مادرم انجام میداد باید خبر داشته باشه تا اعصابش آروم بشه همیشه از من اطلاعات خونه رو می‌گرفت ولی من بش دروغ میگفتم ک متوجه نشه مادرم از خونه رفته بیرون… تا اینکه پدر و مادرم هر دوتاشون پیش من درد و دل میکردند پدرم اینجور در مورد مادرم می‌گفت و مادرم یه جور دیگه در مورد پدرم حرف میزنم اصلا نمی دونم به کدومشون اعتماد کنم و به حرف کدومشون گوش کنم و مهم تر از این من هر دوی پدر مادرم را دوست دارم و نمی تونم از بین اونها یکی رو انتخاب کنم.. من اینجا گیر کردم لطفاً کمکم کنید دارم از عذاب میمیرم و امتحاناتم رو همش به خاطر همین موضوع خراب کردم

    پاسخ
    • سلام عزیزم . تو دیگه بچه نیستی داری بزرگ میشی و خودت قرارع تشکیل خانواده بدی پس تلاش کن این مورد ب آینده تو لطمه نزنه و باهاش کنار بیا گاهی وقتا نیازه م مهم. نباشه برات فقط خودت مهم باش برای خودت درس . کار . آینده . مامانت ب هیچ عنوان برات مهم نباشه به تو تا جایی مربوطه سعی کن باهاش همکار نشی ب پدرت دروغ نگو ک مادرت خونست با این کارت خیال مامانتو راحت می‌کنی و ب کارت ادامه بده . اگه مادرت متوجه بشه حال روحیت بده و از این بترسه پدرت بفهمه، ممکنه به این رفتارش پایان بده .

      پاسخ
      • سلام.برخلاف خیلیاتون که سنتون کم بود من یع زن سی،سالم و ازدواج‌کردم. مادرم همیشه زن پاک و خوبی بوده متدین خانواده دار مهربون‌‌‌‌….فقط،الان دو سه ماهیه حس بدی دارم…حس بدم از موقعی شروع شد ک دوست پدرم رفت و امدش بخونمون زیاد شده. مرد خوبیه من چیز بدی ازش ندیدم! ولی رفتارای مادرم خوشحالیش از اومدن این مرد بعضی رفتارا مثل مهم نبودن حجابش اون لحظه هول شدنش خنده هاش تو‌چشمای طرف زل زدنش! اینا برای من غریبه س ندیدم هییچقت اینرفتارا ازش. اهنگ عاشقانه زیاد گوش میده .بیحوصله شده مهرو محبااش ب پدرم کم شده‌ چشماااش باهام غریبع شده من میفهمم من حس میکنم من بچه اولم مادرم‌نزدیک پنجاه سالشع چندباردوستانه ازش پرسیدم خندید و گفت نه اشتباه میکنی!!ولی من با عوض کردن رمز گوشیش و خیلیییی زفتارای دیگه ش فهمیدم درسته و اشتباع نمیکنم. فقط میدونم ذهنم روحم بهم ریخته س!!!!!!و باور نمیکنم این‌همون مادرمه؟!؟

  • سلام من ۱۲ سالم مادرم از موقعی که یادم میاد با یکی در ارتباط بوده الان یک چند وقتی که سلاماز کارش بیرون امده همش از ساعت ۸ صبح میره بیرون و میگه از ساعت ۱۱ تا ۱۲ باشگاه دارد و قبل از ان دارد با دوستش پیاده روی می کند و خیلی خشمگین شده است و همش سرم داد و فوش می دهد و قبلا من را هم سر قرار می برده و دیروز پیاماش را خوانده ام همش از ساعت ۹ باهم می روند بیرن مادرم همش با خودش چای می برد امروز که داشت می رفت چای دوباره برد من ازش پرسیدم چرا چای می بری گفت بعد پیاده روی چای میخوریم بدنمون گرم میشه می چسبه تو رو خدا کمکم کنید ایا به مادرم بگم  این داستان را من ۱۲ ساله هم نمی توانم مادرم به روان شناس ببرم و ایا به پدرم بگویم ممنون ازتون

    پاسخ
  • سلام خسته نباشید من یه یک سالی هست که متوجه خیانت مادرم شدم و بهش چندین بار گفتم ولی انکار میکنه و میگه چیزی نیست و میگه دارم سوال میپرسم ،رمز گوشیشو عوض کرده و نه به من میگه نه به بابام واقعا خسته شدم یه شب دیدم خواب رفته و صفحه چتش باز بود و به یه مرد پیام داده بود و مرده نوشته بود که بابام خوابه و مامانمم نوشته بود او خوابه
    من خیلی غصه میخورم هم تو اینستا چت میکنه و هم تو واتساپ و احتمال زیاد میدم که رابطه جنسی هم داشته ،و تا حالا باچندین مرد دیدم چت میکنه و براشون عکس می‌فرسته شبا تا دیر وقت بیداره همش تو گوشیش چت میکنه وقتی بهش میگم که داری خیانت میکنی منو ماچ میکنه و هیچی نمیگه و بابام رو اصلا دوست نداره وقتی بهش میگم با کی چت میکنی میگه فضولی و این حرفا و میگه میخوام واسه خودم باشم

    پاسخ
    • لطفا جواب بدید تو وضعیت روحی بدی هستم

      پاسخ
      • محمدرضا
        آگوست 13, 2022 13:20

        سلام من 15 سالمه و از 12
        سالگی فهمیده بودم که مادر داره به پدرم خیانت میکنه ولی به روی خودم نمیاوردم تا اینکه امروز فهمیدم مادر با یک مرد غریبه تو ویدیو کاله و من تا دیدم ب روی خودم نیاوردم . من پدرم خوش اخلاق و درامد نسبتن خوبی داره ولی من نمیدونم مادرم چرا داره به پدرم خیانت میکنه. من از مادرم به شدت بدم اومده، ولی میترسم که به بابام بگم چون میدونم اگر بگم زندگی من و داداشم خراب میشه.لطفا راهنمایی کنید🙂💔

  • سلام من ۱۵ سالمه وقتی ۱۱ سالم بود مادرم با همکارش به پدرم خیانت کرد و اون مرد و چند بار آورد خونه وقتی پدرم نبود و بهم گفت چیزی نگم و منم بچه بودم و میترسیدم دعوا بشه لال میشدم بدتر اینکه اون مرد سه تا دختر داشت که دوتا از من بزرگتر بودن و زنم داشت:| زن و بچش یه استان دیگه بودن مامانم تحریک کرد و باعث طلاقش شد و اونو صیغه کرد. دقیقا روز تولد ۱۲ سالگیم طلاق گرفت و بابامو انداخت بیرون واقعا آتیش گرفتم و گریه میکردم بابام به هیچکس نگفته بود تو ماشین می‌خوابید از اون مرتیکه اشغال متنفرم باعث شد خونمون بفروشیم پولشو برداشت مثلا شریکی خونه خرید و بله بعد چند وقت مادرم فهمید چه اشغال کلاه برداری با بدبختی خونه رو فروختیم پولشو برداشتم و تازه امسال خونه جدا خریدیم و از اون مرد جدا شد و من تموم مدت از دست حرفای پدر و مادرم عذاب میکشیدم و هیچ کسی نبود پیشم الان تازه از تابستون یه ذره احساس راحتی کردم که دوباره یخ چند هفته متوجه شدم مادرم با یکی رابطه داره رفتارش خیلی مشکوکه و چک کردم دیدم آره حدسم درست بود حالا کی یکی از آشناها که دوتا بچه داره و زن داره یعنی دارم روانی میشم من با پسرش وقتی کوچیک بودم همیشه تابستون از تهران میومدن بازی میکردیم دخترش الان ۵ سال داره زنش کلی بدبختی کشید تا دخترشو بدنیا بیاره حتی شوهرش اونموقع ها همیشه منو دوست داشت و باهام مهربون بود مثل بچش ولی حالا وقتی چتشون دیدم واقعا حالم بهم خورد بهش گفته کی میشه ببینمت مامانم گفته فعلا نمیشه که البته کلی عشقم و درد و مرض نوشته بود اشغال از مادرم متنفرم چرا باید نفر سوم رابطه باشه اولی بس نبود الان دوباره افتاده تو این راه بدتر ایکه پشت سر بابا حرف میزنه که آره سر باباتو کلاه گذاشتن حقشه بعد کلا یه جوری رفتار میکنه انگار خرم من بهش گفتم این کیه گفت فامیله عیبه جواب ندم:/ آخه من خرم مگه؟ واقعا داغونم وسط امتحانا نمیدونم دادم چیکار میکنم هیچکس ندارم تورو خدا جواب بدید یه راه حلی بهم بدید واقعا خسته شدم 🥲

    پاسخ
    • سلام لطفاً جواب بدید من در وضعیت روحی خیلی بدی قرار گرفتم😭
      من 17 سالمه و وقتی 16 سالم بود متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم … پدرم از نظر مالی و خونه همه چیز داشت و هرچی مادرم میخواست برایش فراهم می‌کرد ولی نمی دانم چرا مادرم این کار زشت رو انجام میده و تا الان هم بد تر شده یه بار شب بود و مادرم تو اتاق بود و داشت با ید فرد ناشناس حرف میزد در مورد وام تا اینکه صحبت هایشان به جاهای باریک کشید پدرم متوجه خیانت مادرم شده بود و دعوای بزرگی رخ داد …. بعدش یک مدتی پدر و مادرم تصمیم گرفته بودن ک از هم جدا بشن و من خیلی ترسیده بودم ک نکنه خانوادم رو از دست بدم به خاطر همین پدر مادرم متوجه ترس من بودن و تصمیم گرفتن ک اوضاع همین جور پیش بره بعد از آن اتفاق مادرم همش اون اتفاق رو انکار می‌کنه ولی پدرم به مادرم هیچ اعتمادی نداره بعد از یک ماه ک رابطه پدر و مادرم درست شده بود ولی پدرم بازم به مادرم اعتماد نداشت تا اینکه مادرم بالای همین گوشی ک داشت یک گوشی جدید خرید و وقتی پدرم نیست از اون گوشی استفاده می‌کنه و ب مرده پیام میده و در دستشویی با مرده حرف میزنه ک من صداشونو شنیدیم و به مادرم گفتم مادرم بازم انکار کرد جوری رفتار کرد ک انگار هیچی نشده و منو خر فرض کرده بود تا الان ک وقتی منو میرسونه مدرسه خالمو هم باهاش میاره و خالم همیشه در اینستا چت می‌کنه و کلی دوست پسر داره تا اینکه دیدم خالم تو ماشین لایو گذاشته و مادرم همش به خالم می‌گفت ک لایو رو بزاره رو مادرم و مادرم رو همه در لایو زنده ببیند ک چطوری آهنگ گذاشتن و می‌رقصند من اینجا خیلی شکه شدم … در حدی ک دارم غذای میکشم و میلی دیگه به زندگی هم ندارم … وقتی این صحنه رو دیدم دیگه همه چی برام بی معنا شد و بعد از اینکه مادرم با خالم داشتن یواشکی سر دوست پسراشون حرف میزدم و میخندیدن تا اینکه مادرم بهم پول داد و بهم گفت پیاده شو و برو از اون مغازه هر چی دلت خواست بخر منو اینجا مادرم هر فرض کرده بود و فکر میکرد ک نمی فهمیدم ک میخواد بره با. دوست پسرش تصویری حرف بزنه ک من نفهمم من پیاده شدم و رفتم مغازه وقتی از مغازه اومدم بیرون مادرم رو ندیدم بعد ده دقیقه یلا اومد و مادرم خیلی خوشحال شده بود …. خلاصه من این رو هم نادیده گرفتم تا اینکه یک هفته بعدش وقتی پدرم رفته بود سر کار مادرم لباس خوشگل پوشید و آرایش غلیظ انجام داد و بهم گفت ک میخواد بره مغازه سر خیابون و وسایل بخره منو اینجا احمق فرض کرده بود منمعلکی بش گفتم باشه بعدش بهم میگفت ک من به پدرم نگم ک رفته بیرون بعدش اینجا ک رفت بیرون بعد از یک دقیقه بلا فاصله منم رفتم بیرون دنبالش وقتی ک مادرم رو دیدم نرفته مغازه تاکسی گرفت رفت یه جای دیگه .. من دیگه متوجه خیانتش شده بودم و از این ور هم میترسیدم به پدرم چیزی بگم چون همش فکر می‌کنه ک اگه بگم خانوادم برای همیشه از بین می‌ره … از این ور هم پدرم شکاک هست و به همه چی شک میکنه از وقتی ک خیانت مادرم رو فهمید پدرم به شک می‌افتاد ک از هرچی مادرم انجام میداد باید خبر داشته باشه تا اعصابش آروم بشه همیشه از من اطلاعات خونه رو می‌گرفت ولی من بش دروغ میگفتم ک متوجه نشه مادرم از خونه رفته بیرون… تا اینکه پدر و مادرم هر دوتاشون پیش من درد و دل میکردند پدرم اینجور در مورد مادرم می‌گفت و مادرم یه جور دیگه در مورد پدرم حرف میزنم اصلا نمی دونم به کدومشون اعتماد کنم و به حرف کدومشون گوش کنم و مهم تر از این من هر دوی پدر مادرم را دوست دارم و نمی تونم از بین اونها یکی رو انتخاب کنم.. من اینجا گیر کردم لطفاً کمکم کنید دارم از عذاب میمیرم و امتحاناتم رو همش به خاطر همین موضوع خراب کردم

      پاسخ
    • یه انسان
      فوریه 1, 2023 00:39

      اون زن اشتباهی مادر شده.
      حقش داشتن همسر و فرزند نبوده

      سخته اما. اگر. به این غلبه نکنی نابود خواهی شد از خدا. کمک بخواه

      پاسخ
  • سلام من 15سالمه
    و دوسال قبل مادرم به پدرم خیانت کردو من صداشو شنیدم پشت تلفن بعد باهاش حرف زدمو دیگه مادرم با اون مرده حرف نزد
    الان امروز فهمیدم ک با یکی دیگه اشنا شده و باهم راحتن و مامانم نمیدونست من تو اتاق درس میخونم ولی من هی کتابو بازو بسته میکردم تا صدامو بشنوه بعد اینکه حرف زد یکمم از اون حرفای+18زدن من حالا میدونید پسرا غیرتو اینا دارن صبر کردم صحبتشون تموم کنه ولی من در اون5دقیقه انگار مردم الانم نمیدونم به بابام بگم یا نه چون قبلا مهربون بوده و خوب ولی الانم خوبه ولی پرخاشگر شده و داد میزنه
    لطفا بگید من چیکار کنم به بابام بگم نگم
    بابامم اصلا عیبی نداره نمیدونم برا چی با اون مرده دوس شده این موضوع داره عذابم میده فردا هم امتحان ترم دارم و وقتی میخوام بخونم نمیزاره و این کارش باعث میشه من تجدید بشم:)
    لطفا راهنمایی کنید مرسی

    پاسخ
    • سلام خوبی به نظر من به بابات بگی بهتره گور بابای آبرو به بابات بگو چون بابات گناه داره😪

      پاسخ
  • سلام خسته نباشید
    من ۱۶ سالمه از دیروز متوجه شدم که مادرم با شوهر دختر خالم ارتباط داره از دیروز هیچی نگفتم تا یک مدرکی به دستم بیاید و رفتم داخل حساب اینیستا گرام مامانم صبح که رفتم سر امتحان اول موقع امتحان یه چک کردم دیدم هیچی نحرفیدن در ضمن هر وقت حرف میزدن تمام پیاماشون پاک میکردن
    بعد اینکه از امتحان آمدم بیرون رفتم به حساب مامانم دیدم نوشته عزیزم زنگ بزن خونه تنهام فقط اینو دیدم و از صفحه فیلم گرفتم
    بعد اومدم خونه به مامانم بد و بیراه گفتم گوشیش گرفتم رمزش عوض کردم واتساپ و اینیستا پاکیدم و گذاشتم جیبم
    مامانم با گریه و زاری گفت تورو خدا له هیچ کس نگو به قرآن قسم خورد دیگه حرف نزنه و روح پدرش و… منم تصمیم نداشتم به کسی بگم خلاصه گفتم اگه تکرار شه مجبورم له بابام بگم یا برم اون طرف بکشم و خودمم خلاص کنم
    یکم منو آروم کرد و اینجور چیزا گفت گوشیش دادم به خودش و برنامه ها نصب کردم به نظرتون کار درستی کردم فقط یکم فحش اینا دادم گفتم از خونه گمشو بیرون و…
    خلاصه به هیچکس نمیگم اگه تکرار شه و ببینم از آبرو که سهله از جونمم میگذرم و هم طرف و هم خودم میکشم …
    لطفا بهم یکم راهنمایی کنین الان چیکار کنم
    اگر هم نیاز بود بفرمایین تماس بگیرم
    ممنون

    پاسخ
  • سلام‌وقتتون بخیر
    من الان ۱۸ سالمه و بار ها متوجه این شدم که مادرم با شخصی صحبت میکنه حتی با یک نفر هم صحبت نمیکنه گاهی به سه نفر هم میرسه برای اولین بار که متوجه این موضوع شدم سن خیلی کمی داشتم و باعث شد ضربه بدی بهم بزنه ولی خب کاری از دست من بر نمیومد چون هردفعه میخواستم باهاش حرف بزنم زیرش میزد
    بد اون ماجرا به خودم قول دادم اگه بازم‌ از این پیاما دیدم هیچوقت سمتش نرم حتی متوجه شدم که مامانم برای پیام هاش رمز گزاشته که کسی نتونه واردش بشه
    ولی چند وقت پیش به مشکلی پیش امد و من‌میخواستم برای خودم از گوشی مامانم‌چیزی بفرستم که پیامارو دیدم با اینکه به خودم قول داده بودم چشمامو بهش ببندم ولی وقتی به خودم امدم داشتم پیامارو میخوندم و برای بار دیگه زندگی تو‌سرم خراب شد
    مامانم خییلی شخص مهربونیه حتی با پدرم با اینکه اینارو دیدم هنوز برام غیر قابل باوره :))
    کمکم کنید :)) خیلی برام سخته بروی خودم نیارم خیلی خودمو نگه داشتم و صورتمو خندون نشون میدم 🙂

    پاسخ
  • من الان ۱۶ سالمه و نزدیک۱۰ساله که میدونم مادرم به پدرم خیانت کرده و همچنان داره میکنه
    پدر من یه معتاد بود و خرج مارو مادرم میداد و الانم میده ولی خب من هم سر کار میرم الان نزدیک سه چهار سال هست که پدرم ترک کرده ولی بخاطر کهولت سن دیگه نمیتونه کار کنه و مادرم کار میکنه خودش میگه که میره پرستاری از یه پیرزن اما من باور نکردم و نمیکنم چون چیزهایی در دیدم موبایلش که دیگه دستش رو شد واسم
    خب من هم از ده سال پیش تا الان دهنم بسته بوده و میخواستم که رابطه ۲۰ ساله پدر و مادرم بهم نخوره ولی وقتی یادش میوفتم که مادرم داره به پدرم خیانت میکنه یه حس خیلی بدی بهم دست میده و از کل خانوادم متنفر میشم
    تقریبا میشه گفت افسرده شدم چون به کسی اعتماد ندارم که باهاش درد و دل کنم کلا عادت ندارم مشکلاتم رو به کسی بگم یا بروز بدمش
    میدونم که مادرم کس دیگه ای رو دوست داره
    اما چیکار کنم ؟
    پدرم یه آدم بی غیرته چیکار کنم ؟
    به کسی نگفتم ،نمیگم ،و نخواهم گفت
    اصن مگه برای کسی اهمیتی هم داره؟ هرکی به فکر مشکلات خودشه من به ظاهر هزار نفر
    دور و بَرَمَن اما هیچکس حرف دل من رو نمی‌فهمه اگه میتونید جواب بدید اکه نتونستید هم مشکلی نیست چون مدت هاست که از کسی جوابی نگرفتم جز خدا

    پاسخ
    • اما تلاشمو میکنم تا خودم به یک جایی برسم
      پیشنهاد میکنم به کسایی که مثل من هستن
      (البته فک نکنم کسی انقدر وضعش داغون بوده باشه ولی بازم کلا وقتی بفهمی کسی از خانواده ات دارن خیانت میکنن خیلی بده) خلاصه
      پیشنهاد میکنم بهتون که انقدر تلاش کنید و پول در بیارید تا به جایی برسید که بتونید
      تمام عقده هاتون رو خالی کنید و خیلی سالم تفریح کنید ولی اما بازم با اینکه شاید مثل من از پدر یا مادرتون دل خوشی نداشته باشین اما ازشون محافظت کنید و بهشون برسید شاید اونا اصن در حق شما ظلم کرده باشن ولی شما ولشون نکنید دوستان ❤🖐

      پاسخ
  • سلام من پسرم 15 سالمه یک سالی هست که متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم.اون فرد رو به چند اسم سئو میکنه که من نفهمم ولی چندبن بار چت هاشونو دیدم.سال پیش به مادربزرگم گفتم بیاد تهران تا بهش بگم و اون به مادرم گفت بعد با هم حرف زدیم و اون منو کلی خر کرد که تو بچه عاقلی هستی و…….میدونم که همدیگرو دزدن و این موضوع حداقل 3 سالی هست و مطمعن نیستم ولی با چند مرد دیگه هم رابطه داسته که همه مجرد با هم قرار گذاشتن.پدرم قبلا با یک زن تو اینستا رام چت می‌کرد و مادرم میدونستولی الان دیگه نمیکنه و این جریان برای قبل خیانت مادرم و فکر کنم مادرم از سر لج این کار رو میکنه. پدرم هم خیلی خوبه جیبش خالی نبوده سیگار هیچوقت نکشیده بد اخلاق نبوده.هرروز هم از سرکار ساعت 6 برمیگرده و می‌بینیم.
    من الان فقط میخوام بدونم بابد چیکار کنم تا این موضوع حل شه.

    پاسخ
  • سلام من پسر هستم 20 سالمه.از زمانی که بچه بودم و 5 سالم بود متوجه این موضوع بودم که مادرم داره خیانت میکنه چون تلفنی باهاش حرف میزد.این آدمی که باهاش هست کسی بود که مادرم دوست داشت باهاش ازدواج کنه ولی پدربزرگم مخالف کرد و مادرم از همون موقع ضربه ی روحی شدیدی خورد ولی الان 15سالی میشه که باهاش هست و پدرم هم اطلاعی از این موضوع نداره. من میدونم پدرم هم مقصر میتونه باشه تو شکل گیری این اتفاق و من مادرم رو قضاوت نمیکنم فقط نمیدونم باید به مادرم بگم این قضیرو و هشدار بدم یا خیر چون قطعا بعد گفتن من روابط من و مادرم دیگه مثل قبل نمیشه و به نوعی رومون تو روی هم باز میشه. صراحتا بگید که بگم به مادرم یا خیر.

    پاسخ
  • سلام من ۱۵ سالمه متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم اون هر هفته میره تو شهر پیام هاش رو هم دیدم بهش هشدار دادم ولی فایده ای نداشت من بخاطر نابود شدن زندگی دو برادر کو چیکم کاری نکردم یه خواهر بزرگ تر از خودم داره که اون دیگه بیخیالش شده بنظرتون چیکار کنم تا زندگی برادرام و بابام خراب نشه

    پاسخ
    • و این که اون به سزاری خیانتش برسه واقعا نمیدونم چیکار کنم

      پاسخ
      • من ۱۳ سالمه و همیشه دیدیم که مامانم با یه کسی در ارتباط هست و خیلی دوسش داره واین موضوع خیلی خیلی دردناکه😔😔😔😔😔💔💔💔💔😭😭😭😭

  • ممنون ميشم جوابم رو بدين
    دسامبر 22, 2021 11:41

    سلام من يه پسر 21 ساله هستم دانشجوي سال دوم پزشكي دانشگاه قزوين بخاطر اين دو سال چون تو هيجده سالگي نمره كافي تو كنكور براي قبولي پزشكي نياوردم اينهمه زحمت كشيدم بعد كلي زحمت پزشك شدم بعد همين سي روز پيش مادرم رو سر كوچه با يه مرد ديدم كه اصلا نميشناختمش ولي ديدم مادرم از گونه اون مرد او را بوسيد بعدش تونستم تو چت هاي پرايوت تلگرام مادرم اون مرد رو پيدا كنم صحبت هاي ناجوري ميكنن بخاطر همين از يكي از امتحانات دانشگاه انقدر حالم بد بود نتونستم برم استادم پيگير اين موضوع شد به اون هم موضوع رو گفتم به خاطر همين چون امتحانات ترم نبود و اهميت بالايي نداشت دلش سوخت و دوباره اجازه داد امتحان بدم حالم اصلا خوب نيست چيكار كنم؟؟؟؟ پدر خوبي دارم نميدونم اصلا پدرم چي كم گذاشته پدرم خيلي خوش رفتاره نه اهل مواد مخدر هست نه اهل مشروبات الكلي نه اهل بد دهني وضع ماليشم بد نيست خواهش ميكنم جواب بدين ايا پدرمو تو جريان بزارم خيلي حالم خرابه صبح تا شبم شده گريه انقدر از مادرم متنفر شدم از خوابگاه دانشگاه نميرم خونمون كه تهران هست ايا اصلا كار خوبي هست از خودش دليل اين كار رو بپرسم احتمال خيلي بالا هم تا به حال با اون مرد رابطه جنسي داشته چون تو چت هايي كه ميكردند مادرم شوخي هايي ميكرد كه مربوط به الت جنسي مردانه بود خواهش ميكنم سريع جواب بدين بگين چيكار كنم؟

    پاسخ
    • چقدر حس شبیه تورو دارم.اینمه دلم نمیخواد از خوابکاه برم خونه:(

      پاسخ
      • سلام من ۲۷ سالمه از خیلی از شما ک کوچیک ترین برام سخت تره ک فهمیدم مادرم با مردای غریبه در ارتباطه نمیدونم چی باید بکنم میخوام دعوا کنم نمیشه میریزم تو خودم فقط باعث بی انگیزگی اختلال عصبی و اصلا غذا از گلوم پایین نمیره ولی ب این نتیجه رسیدم ک اصلا مادرمو ب چشم یه ادمه عادی ک با ما زندگی میکنه نگاه میکنم ن مادر برام فرقی نداره چیزی چون هر کاری بخوام بکنم چیزی درست نمیشه بد تر میشه واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم فقط سعی میکنم بیخیال بشم ن میشه با کسی دردودل کرد کسی درک نمیکنه میگه بی ناموسه ولی وقتی این خودش داره این کارو میکنه مشکل از من نیست اگر کسی مزاحم میشد معلوم میشد کی غیرت داره وقتی خودش هرومزاده نمیتونه خودشو نگه داره منم هر طور فکر میکنم چیزی نیست ک راهه بر گشت و درست شدن داشته باشه فقط دیگه فقط ب اسم مادرمه و گرن من قبولش ندارم دیگه مث ی ادم عادی مرگو زندگیش ی جورایی فرق نداره برام

  • ادامه متن یک : هزار تا ماشین دورمون بود و من با پسرا شروع کردم حرف زدن هزار تا توهین نصیبم شد که مامانت از تو خیلی خوشگل تره ، اصلا شبیه مامانت نیستی به بابات رفتی و مامانم هیچی نمیگفت یکی میومد میگفت بابات میشم میام ظرف میشورم و… . از یه پسر که بیست سالش بود شماره گرفتم اونم به اصرار مامانم و خودش از اون سمت پنجره از هر چی پسر بود شماره گرفت .خیلی گذشت و وقتی با بابام دعواش شد گفت اره دخترت تو خیابون از همه شماره میگرفت 🙂
    خیلی خیلی خاطره از خیانت مامانم دارم دلم میخواد همشو بنویسم . اصلا برام مهم نیست کسی میخونه یا نه …. با کلی خاطره بد گذشت تا الان که کلاس دهمم تابستون بعده امتحانام که حضوری بود از اونجایی که امسال اوج کارای مامانم بود من دچار حملات اضطرابی شدم تو خواب حتی، با کمک روانشناس الان حالم خیلی خوبه و تموم شد خداروشکر این تابستون ما مسافرت رفتیم و من مجبور شدم ده روز با مامانم برای اینکه من دوز دوم واکسنمو بزنم تنها بمونم نه بابام بود نه داداشم (من داداش هم دارم خیلی نقشش پر رنگ نیست و ۲۳ سالشه) میدونستم که بمیرم الان بهتر از اینه که تنها با مامانم بمونم ازش میترسیدم چون اون به من خیلی اسیب زده بود خیلییی قصه مون شروع شد با حوله میومد از خودش عکس میگرفت جلو من سینه هاشو مینداخت بیرون تلفن حرف میزد ویس گوش میکرد و یه روز بهش بدون هیچ حاشیه ایی در کمال ادب گفتم مامانم من خودت میدونی حملات دارم ازت میخوام اگه میخوای ویس گوش کنی تلفن حرف بزنی جلو من نکن من میخوام درکم کنی من بهت احتیاج دارم میخوام حس کنم پشتمی گفت من مادرتم به من اعتماد کن کی بهتر از مادر خوشحال شدم گفتم چه کاره خوبی کردم باهاش حرف زدم شب اون روز با یه دوستمون رفتیم بیرون اون شب هم دلم میخواست بمیرم دیدم گوشی مامانم دست اون خانوم داره ویدیوکال با یه اقا حرف میزنه مامانم باهاش حرف میزد عشوه میومد یه دختر دیگه هم بود بیست سالش بود با اون حرف میزدم ولی اونم میدونست من اینطوری بودم که چقدر غریبم چرا ازش حمایت میکنن چرا مقابل من جبهه دارن مگه من چیکار دارم فرداش شروع کردم با مامانم دعوا کردم گفتم فک کردی من خرم دیشب داشتی ویدیو کال میکردی اسم طرفم گفتم ، گفتم من فقط ازت خواستم منو درک کنی ‌پشتم باشی اصلا خانوادت برات ارزش دارن تو داری خیانت میکنی و … گفت به تو چه هیچ ربطی به تو نداره تو چیکاره ی منی دوست دارم بکنم میدونستم مامانم تو ارتباطی که با هزاران نفر داشته گفته من یه دختر دارم اسمش تیناس بهش گفتم برای چی به هر ننه قمری گفتی یه دختر داری برای چی منو وارد این قضیه کردی و رفت بیرون من گریه کردم ساعت ها هیچی هم نخورده بودم ینی من اگه بهش زنگ نمیزدم نمیگفتم کجایی میزاشت بپوسم پرسیدم کجایی گفت فلان کافی شاپ نشستم رفتم پیشش نشستم چیزی بخورم داداشم و بابام زنگ زدن ویدیو کال صدا اسپیکر بود داداشم گفت مامان کو گفتم اینجاس یهو مامانم برگشت گفت اگه نمیخوای من نشونت بدم تو هم حق نداری منو نشون بدی و من هر لحظه بیشتر دوست داشتم فرار کنم بمیرم فقط پیش این ادم نباشم هیچی نگفتم بغض تمام جونمو گرفت و بعد یک ساعت داشتیم راه میرفتیم شروع کرد منو مقصر کردن تو روشنفکر نیستی تو مثل خانواده باباتی نمیتونی هیچوقت رشد شجاع نیستی همه این مشکلات بخاطره سنته و منم همش یه چیز میگفتم من ازت میخوام درکم کنی و اون شدید تر میکرد تا جایی که من فقط مسیرمو عوض کردم و برگشتم خونه و دوباره گریه کردم زنگ زدم بابام گفتم من نمیتونم تحملش کنم تورو جون هرکی دوست داری جای منو عوض کن و بابام فقط میگفت میفهممت درکت میکنم تموم میشه نگران نباش منم به حرفش ایمان داشتم و تحمل کردم شاید سوال پیش بیاد بابام چرا کاری نمیکنه بابام برنامه داره و برای ابروش نمیتونه پر سر و صدا عمل کنه . بابام با مامانم حرف زد نمیدونم بهش چی گفت ولی مامانم بهتر شد کاراش بیشتر با من بود تا دو روزه اخر که من واکسنمو زدم باید چمدونمم جمع میکردم حالمم بد بود خیلی بد مامانم از ظهرش رفته بود بیرون دوازده شب اومد خونه و ما صب پرواز داشتیم . دیدم یکی پشت دره داره میگه تینا درو باز کن از تو چشمی در دیدم انگار منتظره من درو باز کنم منو به یکی نشون بده باز کردم دیدم داره منو نشون به یکی میده 🙂 سریع درو بستم اولین کاری که به ذهنم رسید این بود که شلوارمو در بیارم دراوردم گفتم خودت درو باز کن باز کرد دوباره اومد منو نشون بده ( مامانم یه عادتی داشت همش وقتی من حواسم نبود ازم عکس میگرفت برای پسرای تو گوشیش‌میفرستاد این عادت از اول این سه سال بوده و هست و هزاران بار بهش گفتم نکن کیه که گوش بده خودمم دیدم گرفته فرستاده )دید لختم نشون نداد کیسه های خرید کلی دستش بود گذاشت گفت کیسه بزرگرو دست نزن قیافه یارو رو هم دیدم رفت دستشویی منم کیسه رو نگا نکردم اومد بیرون گفتم چیا خریدی نشون داد کیسه بزرگه رو هم خودم در اوردم تا اوردم بیرون فهمیدم مردونه اس گفتم ایی این چیه چقدر زشته بعد گفت برا خودم خریدم گفتم چرا انقدر بزرگ مردونه اس گفت نه زنونه اس هیچی نگفتم وقتی رفت نشست یه ماژیک برداشتم روش خط کشیدم اعصابش خورد شد حرص خورد . فرداش وقتی باید میرفتیم قبلش منو برد تو مرکز خرید گوشیش هم دستش بود دیدم ویس میده چی میخوای با اون کاپشنه زیرش‌ بپوشی به من میگفت یقه اسکی سایز فلان پیدا کن پیدا کردیم بعدش یادم افتاد برای پسر خاله هام سوغاتی نخریدم کوچیکن رفتم دوتا چیز برداشتم رو هم نصف قیمت چیزایی که برای یارو برداشته بود با این قیمت یورو نمیشد گفت چقدر گرون واای نه اینا چیه اخرم خودم پولش دادم فقط منتظر بودم برگردم . وقتی رسیدیم تهران جلو در قرار بود با تاکسی بریم گفت من دارم میرم کیش من داشتم با چمدونام میرفتم یهو اینو گفت بهش گفتم یا کسی داره میاد دنبالت خلاصه این از گند ترین سفر زندگیم و بعدش فهمیدم اسمون همه جا یه رنگ … الان از اون موقع چهار ماه گذشته هنوز این موضوع ها ادامه داره من انگیزه درس خوندن ندارم رفتار مامانم خیلی خیلی باهام بده همش بهم توهین میکنه و فهمیدم خالم هم تو این قضیه ها هم هست و به این نتیجه رسیدم یک دنیاا دارن ازش حمایت میکنن من دارم فک میکنم چرا ؟ دارم فکر میکنم اون ادمی که بیرون چی داره که حداقل از دو تا بچه ات باارزش تره دلم میخواد از همه ی این جماعت انتقام بگیرم ولی این فقط یه خیاله دلم خیلی شکسته خیلی که بهترین دوران زندگیم با خاطرات یک ادم بی فرهنگ که مادرم داره پر میشه قضاوتش نمیکنم ولی اون به من خیلی بد کرده خیلی .زندگی هر روز کنارش برام سخت تره روزی نیست برم تو تخت یه گوشه ذهنم درگیر نباشه بابام فعلا طلاق نمیگیره میگه تا تو ۱۸ سالت بشه میگه الان خیلی اسیب میبینی . من روانشناس دارم واقعا فرشته نجاتم و بعضی موقع ها احساس میکنم مثل مادر میمونه برام و از این موضوع نابود میشم که مادره خودم برام مادری نمیکنه پشتم نیست مادری دو تا قربون صدقه نیست بوس نیست غذا درست کردن نیست اینه که واقعا کنارت باشه و عشقش به فرزندش تو قلبش باشه من قدر دان تمام زحمات مادرمم با این حال حاضرم جونمم براش بدم قضاوتش نمیکنم سعی میکنم درکش کنم ولی به هر حالت من دارم از طرفش اسیب میبینم و دلمم نمیخواد نباشه 🙂 هدفم از نوشتن این متنا این بود که به بقیه بگم منم هستم مثل شما ، شما تنها نیستین شما اشتباهی نکردین و ما لایق بهترین ها هستیم امیدوارم هممون به اون چیزی که لایقشیم برسیم

    پاسخ
    • (( خیلی خیلی خاطره از خیانت مامانم دارم دلم میخواد همشو بنویسم . اصلا برام مهم نیست کسی میخونه یا نه …. ))
      خواستم بگم تک تک خطا رو خوندم …. :))
      امیدوارم همه افرادی که اینجا درد و دل کردن روزی خانوادشون دوباره سر و سامون بگیره یا اگر واقعا راه برگشتی نیست خودشونو از این افراد بکنن و راه زندگیشونو جدا کنن … در همون حد حق فرزندی به پدر و مادرشون برسن ، احترامشونو نگه دارن اما بیشتر از خودشونو درگیر زندگی اونا نکنن …

      پاسخ
  • سلام من تینام ۱۵ سالمه و مادرم حدوده ۳ ساله که داره به پدرم خیانت میکنه اوایل که فهمیدم باور نمیکردم و خودم با درس مشغول میکردم سعی میکردم نادیده بگیرم ولی همش یه دلهره و نگرانی توم بود از حالتای رفتاریش کاملا متوجه شده بودم ولی چیزی ندیده بودم مادرم همش میرفت بیرون دیر میومد یک سال گذشت و قصه به جایی رسید که مادرم کلا خونه نمیومد. کلاس هشتم بودم میرفت یک ماه نمیومد دو ماه نمیومد من سال هشتمم همش مریض بودم و یکبار هم مادرم پیشم نبود بیمارستان بستری شدم سه بار هی پیام میدادم هیچی نه ابراز نگرانی هیچی! اون سال خیلی چیزا دیدم رفته بودیم بیرون با دوستم و مامانش بودیم یهو گفت این اقا رو که داره بلند میشه رو ببین خیلی دوست داره تورو ببینه بلند شد دیدم یکی شبیه بابام بلند شد صاف تو چشمام زل زده بود میخندید دلم ضعف رفت و دیگه از حال بعدم نگم وقتی از رستوران اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم گفت اسم این اقا علی … چند روز بعدش رفتم خونه یه دوست دیگه م دیدم مامانم بهم پیام داده تینا اگه با علی حرف بزنی برات ایفون ۱۱ میخره یه ویس بزار بگو سلام منم گفتم نه هی میگفت بگو منم میگفتم نه بابام اومد دنبالم رفتیم خونه گفت میخوام مامانت بترسونم زنگ زد بهش گفت خوش میگذره و مامانم گفت نه به خدا با دوستای دانشگاهمم فلان و از این حرفا بابام گفت میرم بیرون من زنگ زدم مامانم بعدش گفت بابات کو گفتم بیرون نمیدونم گفت تینا من میخوام از بابات جدا بشم من و علی عاشق هم هستیم . من قطع کردم و زدم زیره گریه به مامانم گفتم من دارم گریه میکنم به بابام گفت بعدش و بابام برگشت خونه . بابای من بهترین مرد یه فرشته س مثلش ندیدم اون خیانت مامانم قبل از من میدونست و من از یه جا به بعد نتوستم بهش نگم و گفتم برا همین جفتمون میدونستیم چه خبره ما وضع مالی خیلی خوبی داریم خانواده پدرم خانواده بزرگی هستن مشکلی از این بابت نداشتیم . بابام وقتی برگشت بهش گفتم مامانم این حرفا رو زده و گفته میخواد برات ایفون ۱۱ بخره و من گفتم من وقتی بابام تویی چجوری ببینم یکی دیگه بخواد برای من پدری کنه گذشت خیلی اتفاقات دیگه افتاد مامانم رفت دوباره من مریض شدم نمیدونم دیگه چیشد ولی وقتی برگشت شرایط بهتر شد حتی رابطه مامانم با بابام بهتر شد و یه شب مامانم تو ماشین بهم گفت اون علی اصلا قضیه اش یه چیزه دیگه اس این با یه دختر دیگه عاشق همن علی میخواست بیاد با من نزاشتم چون دختره خیلی دوستش داشت من تو دلم گفتم اره تو راست میگی . شب عاشورا تاسوعا بود یادم نمیاد قبلش کجا بودیم ولی بعدش ساعت ۴ صب رفتیم اندرزگو و گفت بیا از پسرا شماره بگیر منم گفتم نه پنجره هارو داد پایین

    پاسخ
  • سلام من ۱۷ سالمه و تقریبا یک ساله متوجه خیانت مادرم شدم اولین باری که ازش پرسیدم گفت فقط دردو دل هست
    ولی زمانی که فهمیدم طرف بهش دست زده خیلی عصبانی شدم
    مدارک محکمی هم ازش داشتم
    ولی بهش گفتم و اونم قول داد دیگه تکرار نکنه و منو خر کرد تا هر چی دارم رو حذف کنم
    بعد از اون هم چت هاش رو حذف میکنه
    و دیگه مثل اوایل اتو نمیداد
    همینطور میگذشت تا یه روز صبح
    پیام سلام صبح به خیر عشقم رو دیدم
    ازش اسکرین گرفتم و العان دارمش
    طبق توصیه هایی که به بقیه کردین
    جوابمو گرفتم ولی تا خودم حوابتون رو نبینم کوتاه نمیام
    البته اینو هم بگم که بابام میره راه های دور برای کار کردن و هر ماه شیش روز میاد خونه

    پاسخ
    • فریبا عبدالله زاده
      دسامبر 4, 2021 14:27

      سلام دوست عزیز. شرایطی که توش هستین خیلی سخته و برای ما قابل درکه ولی این مساله، موضوعی هست بین پدر و مادرتون. شما در آرامش با مادرتون حرف بزنین و بهش بگین که پذیرش اینکه مادرتون به اخلاقیات در این زمینه پایبند نیست برای شما خیلی سخته و سعی کنین قانعش کنین که دست از این کار برداره. ازشون بخواین که به مشاور مراجعه کنند ولی بیش از این کاری اینجام ندید.

      پاسخ
      • سلام، مرسی از سایت خوبتون
        من دختر بیست ساله هستم ی خاهر دارم دوسال بزرگتره ی برادر هیفده ساله م دارم، با این حال مامانم خیلی جوونه و از پدرم خیلی کوچیکتره، حدود شیش سال پیش پدرم چتای مامانمو اتفاقی خوند فهمید ک مامانم داره خیانت میکنه و اینا.. اون دوران طولانی ما زندگی خیلی اشفته و بدی داشتیم بابام مامانمو کتک میزد خیلی زیاد مامانم میخواس چنبار خودکشی کنه..🙁 چن سال ک گذشت ما فکر کردیم دیگه مامانم ازین کارا نمیکنه بخاطر عواقب سختش ک قبلا تجربه کرده بودیم، ولی من امروز شنیدم مامانم داره تلفنی حرف میزنه اتفاقا خیلیم صداش بلند بود من شنیدم انگار که از قصد بلند حرف میزد، فهمیدم اینسری با یکی از صمیمی ترین دوستان پدرم رابطه داره.. خیلی حالم بده..همش یاد قبلا میوفتم کلی گریه م میگیره، از طرفی مامانم یجوریه ک اگه حتی دست ب کیفشم بزنی و هیچیم توشو نگا نکنی (فقد لمسش کنی!) کلی جنگ و دعوا را میندازه، حریم شخصی خط قرمزشه ازش رد شی پاهاتو قلم میکنه☹️ اینم بگم ک با پدرم کلی مشکل دارن اصلا اوکی نیستن، ب ظاهر خودشونو صمیمی جلوه میدن، حتی کار به جایی رسیده ک بابام تو جمع میگه که میدونه مامانم دوسش نداره.توروخدا کمکم کنید نمیدونم چکار کنم.مرسی💔

    • سلام روزتون بخیر . من چند وقته میدیدم ک مامانم هی با گوشی چت میکنه هی تیپ میزنه میره بیرون و میگه با فلان دوستمم منم کاری نداشتم گفتم خب اره فلانی رو خیلی وقته ندیده اما شکم از اون جایی شروع شد که دیدم تا سمتش میرم چیزی بهش نشون بدم یا بگم زود گوشیش رو کنار میکشه … هی پنهان کاری میکنه بعد چند وقت پیش ی اکانت فیک دیدم ک باهش چت میکرد . اما فقط تماس بود ! با کلی قلب ، یعنی قشنگ معلوم بود چتا پاک شده . باز گفتم ن حتما دوستشه … تا چند روز پیش و همییین الان حتی دیدم کلی پیام عاشقانه برا هم میفرستن … عشقم و فلان و درد … اقا من فقط ۱۵ سالمه اصلااا نمیتونم باور کنم حتی بعد از دیدن اون چتا هم نمیتونم باور کنم مامان من ک انقدر مهربون و دلسوزه این کارو بکنه الان نزدیک امتحانات هم هست من همش فکرم درگیره همش گریم میگیره ، افسرده شدم و انگیزه ای برای هیچ کاری ندارم چ برسه ب درس … چیکار کنم من . لطفا جواب بدید خیلی ممنون میشم اصلا ارامش ندارم

      پاسخ
  • سلام من ۱۴ سالمه دو ساله مامانم کاملا عوض شده هر روز که میگذره دوبرار تغیر می‌کنه وقتی بهش میگی میگیره بوست می‌کنه و میگه تو تو این سنی حساس شدی من پدرم تا شب کار می‌کنه نصفه شب وقتی بابام خونه نیست می‌شنوم یکی زنگ میزنه مامانم با عشوه باهاش صحبت می‌کنه حتی دیدم با یکی چت هاشو همش پاک می‌کنه بابام نه بی پوله نه بد اخلاق همه چی براش گذاشته من نمی‌دونم دلیلش رو پیدا نمیکنم لطفا راهنمایی کنید.

    پاسخ
    • فریبا عبدالله زاده
      نوامبر 28, 2021 17:27

      با سلام. دوست عزیز اجازه بدین پدر و مادرتون خودشون مشکلاتشون رو حل کنند. شما سعی کنین تمرکزتون رو بذارین روی تحصیلتون و وقت خودتون رو پر کنید.

      پاسخ
      • ۸ سالگی فهممیده بودم که مامانم داره با یه مردی چت میکنه بعد ۲ سال هیچی نگفتم بعد باهاش دعوا کردم بعد فکر کردم گذاشت کنار ولی الان ک ۱۵ سالمه دوباره دیدم داره با ی نفر چت میکنه ک حرفای عاشقانه ام میزنن نمد واقعا باید چیکار کنم اون کاراش خیلی رو زندگی من تاثیر داشت قشنگ زندگیمو با این هرزه بازیاش ب گند کشید از همون ۸ سالگی همیشه استرس وحشتناک دارم اعتماد بنفسم صفر اصلا با هیچکس نمیتونم حرف بزنم رو اعصاب روانم خیلی تاثیر گذاشت حتی اونموقع هم ک فکر میکردم گذاشت کنار بازم عصبی بودم خودزنی میکردم و میکنم یه عالمه خودکشی ناموفق داشتم الان واقعا نمیدونم ایندفعه باید چیکار کنم به بابام بگم یا نه

      • سپهر رحیمی
        مارس 11, 2022 18:20

        من یک پسر ۱۲ ساله به خاطر این هرزه بازی های مادرم سیگاری شدم

      • اگر تو این شرایط بودی میتونستی بیخیال باشی:)

      • سلام
        من بیست ساله هستم مادر فوق العاده زیبایی دارم چهل و هفت ساله هستش یه خواهر کوچیکه هم دارم که هفده ساله هستش زمانی که چهارده ساله بودم متوجه رابطه پنهانی مادرم با فردی شدم ایام و روزهای خیلی تلخی بود کارم غصه خوردن بود.واقعا رویی نداشتم قضیه رو به کسی بگم همه چیز رو تو دلم میریختم مادر من زمانی که فیسبوک در اوج بود شش تا پروفایل داشت با کلی دوست مجازی با چندتاشون که سرشون به تنشون می ارزید دوست بود عکسهای سکسی و نیمه لخت براشون می‌فرستاد البته چون خودم براش پروفایل‌ها رو زده بودم که ایکاش نمی‌کردم رمز عبورشونو میدونستم ارتباط مادرم با اون افراد به جاهای باریک هم کشیده شد هر وقت مامان قرار داشت یه لباس سکسی تن میکرد روش مانتو و جوراب پانما و چادر عربیشم سر میکرد می‌رفت سر قرار این حرفها رو میزنم برای دوستان که بدونن همیشه همه چیز اونجوری نمیشه که ما تصور می‌کنیم پدر من به خاطر شغلش مدام در سفر هستش نمی‌دونم از کجا نخ قضیه رو فهمید پدرم یه بار که تو اتاقم خواب بودم اتفاقی صداشونو که بالا رفته بود رو شنیدم مادرم حاشا میکرد ولی پدرم که اتفاقا فردی صبور و جنتلمن هست با مدارک مستند به مادرم فهموند که چکاری کرده بعد از اون قضیه پدر من مسافرت‌های شغلی خودشو کمتر و کمتر کرد حتی نزدیک به صفر رسوند و محبتهاش رو به مادرم چندین برابر کرد تو خونه به مادرم تو کارها کمک میکرد البته چون ما سرایدار تو خونه داریم مادرم زیاد کار خونه انجام نمی‌داد ولی بعد از اینکه سرایدار رو بابام به مرخصی فرستاد خود بابا جانم شد یه پا بانوی خونه خلاصه دوستان بابام خیلی زحمت کشید تا تونست مادرم رو از راه کج و انحرافی نجات بده بعد از یکسال و اندی مادرم پروفایلهای فیسبوک خودشو دیابت اکانت زد و از پیج اینستاگرام خودش بیرون اومد خط موبایلشو عوض کرد الان مدنیه آرامش به زندگی ما برگشته و مادرم تغییرات رفتاری مشهودی پیدا کرده دوستان باید زحمت کشید نباید گذاشت خونواده پاشیده بشه اگر مادر خیانت میکنه اگر پدر حتما از طرفین هم که مورد خیانت قرار گرفتن اشتباهاتی صورت گرفته پس باید با راه حل اصولی مادر و پدر رو حفظ کرد.

  • من چندماهی هست که متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم و فهمیدم که چهار ساله این خیانت وجود داشته،با مادرم دربارش حرف زدم و اون گفت که این فقط یه دوستی ساده ست و رابطه جنسی ای وجود نداشته،منم از اونجایی که میدونستم پدرم اصلا توی زندگی همسر خوبی نیست پذیرفتم،اما امروز چتای مامانم با اون ادم رو خوندم و فهمیدم رابطه جنسی داشتن چندین بار،و الان خیلی از دست مامانم عصبانی و متنفرم،نمیدونم باهاش چطور رفتار کنم از این حجم پنهان کاری و دروغش شوکه هستم و باور نمیکنم مامانم همچین ادمی بوده…خودمم امسال کنکور دارم و شرایطم خیلی سخته…چیکار کنم که بتونم درس بخونم و این مسعله اینقدر اذیتم نکنه؟

    پاسخ
    • فریبا عبدالله زاده
      نوامبر 28, 2021 16:57

      سلام. حال شما کاملا قابل درک هست و ما می دونیم که تحمل این مشکل چقدر میتونه برای یک فرد سخت باشه. شما سعی بکنین تمرکزتون رو بذارین روی درس و کنکورتون. کار مادرتون بسیار اشتباه هست هر چقدر هم شریک زندگی بد یاشه مجوز خیانت به فرد مقابل داده نمیشه. یک بار با مادرتون صحبت کنین و بگین که هدفش رو مشخص کنه و ازش بخواین بره پیش مشاور
      آرزوی موفقیت برای شما همراه گرامیمون داریم.

      پاسخ
  • دختر بیچاره
    اکتبر 15, 2021 23:36

    سلام ما ۱۴ سال دارم شش سالگی و می دانم که مامانم داره بابا خیانت میکنه من حتی با چشمهای خودم دیدم که مامانم با یک غریبه رابطه جنسی دارد ولی من ۶ ۶ سالم بود مدرک ای خام ترکی هم نداشتم که مینو ثابت کنم الو من الان ۱۴ سالمه و با گوش های خودم شنیدم یک مرد غریبه غریبه که با ما رفت و آمد داشت گفت چند بار بابا مامان من رابطه جن سی داشته از آن ها صدای ضبط شده دارم ولی تا الان حتی یک کلمه هم به بابام چیزی نگفتم چون میدونم اگه بهش بگم ضربه بدی میخوره و بار ها خیلی واضح به مامانم گفتم اون اوایل که بچه بودم انکار میکرد منم بیخیال شدم تا وقتی بزرگتر شدم یه چند تا کارای مشکوک انجام میداد و منم بهش کرده بودم و یک روز دیدم با همون مرد 65ساله در حال بوسیدن هم هستند و واضح بهش گفتم و گفت مجبورم ازش پرسیدم چرا جواب داد واضح نداد ولی ته حرفش فهمیدم بخاطر پوله ولی بابای من تا جایی که بتونه همه چیز براش فراهم میکنه و پولم رو تا جایی که بتونه براش فراهم میکنه ولی خوب اون واسش کمه
    من تا الان راز داری کردم ولی دیگه نمیتونم نه بخاطر خودم بخاطر بابام و خواهر کوچیکم
    تورو خدا ازتون خواهش میکنم بهم کمک کنید الان که مدرک دارم دوباره برم با مامانم صحبت کنم یا بابام بگم نمیدونم والا تورو هرکی دوست دارین کمکم کنید

    پاسخ
  • سلام من حدودا یک ماه هست متوجه رابطه مادرم با یکی از همکاراش که نمیخوام اسمشو بیارم شدم.حدودا یکی دوماهیه که مامانم تیپش تغیر کرده موهاشو بیرون میذاره ارایش غلیظ میکنه و…یه روز که با مامانم رفته بودم لباس مجلسی بخرم مامانم گفت که وقتی لباس تنش هست ازش عکس بگیرم.منم خیلی کنجکاوم و هر سری گوشی مامانم دستم هست واتساپش رو چک میکنم که اون روز واتساپشو نگاه کردم و دیدم بعله دو تا مرغ عاشق دارن قربون صدقه هم میرن.اعصابم خیلی خرد شد و خرد شدم و حالم از مامانم بهم میخورد.حدودا دو هفته بعد تو ارایشگاه ازم خواست که ازش عکس بگیرم و من دوباره واتساپشو دیدم و دیدم که طرف میگه تا دو هفته قرنطینه باش و مامانم گفته بود باشه دو هفته دیگه میبینمت و دوباره اعصابم خرد شد تو عروسی به مادرم یه کم بی محلی کردم.و حدودا یک ماه بعدش دیدم که مامانم یه روش جدید پیدا کرده چتش رو با طرف بایگانی میکنی تا ما نبینیم و من دیدم که مامانم گفته:خسته نباشید خدمت آقا م…. و هفته بعدش دیدم با هم کلی راحت چت کردن و متوجه شدم ساعت یک شب با هم چت میکنن تا کسی نفهمه خیلی ناراحتم و عذاب میکشم دلم به حال برادر ۷ ساله ام میسوزه…البته شاید بابام هم با کس دیگه ای رابطه داشته باشه من خبر ندارم ولی خیلی ناراحتم من مامانم رو خیلی دوست دارم و بهش وابسته هستم

    پاسخ
  • دختر نا چار
    سپتامبر 28, 2021 13:17

    سلام من 14 سالمه و الان چندین ساله که مامانم به بابام خیانت میکنه ویکبار وقتی که 6 سالم بود با چشمای خودم دیدم که با یه مردی رابطه جنسی داره و وقتی که بهش گفتم انکار کرد و منم مدرکی نداشتم که صابتش کنم و بیخیال شدم یه دوسال بعد فهمیدم که مامانم دوباره داره به بابام خیانت میکنه و با اون آدم رابطه جنسی داشته بازم رفتم خیلی واضح و شفاف بهش گفتم ولی بازم انکار کرد و گفت اشتباه فکر میکنم و الان دوباره چند سالی هست که داره به بابام با یه مرد 65 ساله خیانت میکنه خودم با چشمای خودم دیدم داره به مامانم دست میزه و میبوستش و همش میخواد من و بفرسته دنبال نخود سیا که با اون مرتیکه حرف از رابطه جنسی بزنه چندین بار فال کوش وایسادم وشنیدم و مامانجونم هم از همه ی اینا خبر داره و اصلا اون بهش میگه که این کاربکنه و لازم به ذکر هست که بگم همه ی این آدم ها رو مامانجونم یعنی مامان مامانم میاره تو خونش و مامان منم هر روز میره خونه مامان جونمم هم داره به باباجونم خیانت میکنه خودم چت هاش رو با مردای غریبه دیدم و چند باری هم حرف از رابطه جنسی شده و همشون همیشه براش فیلم های رابطه جنسی میفرستند و یه چیز دیگه که حدودا یکسال بعد از این که اولین رابطه جنسی مامانم و با اون مردای غریبه دیدم مامانم فهمید که بابام داره بهش خیانت میکنه ولی خب اون و بخشید و بابام توبه کرد و الان تمام جون و عمرش برای من و خواهرم و مامانم و واقعا بابام از همه لحاظ چیزی واسه مامانم کم نمیزاره ولی ماوضع مالی خوبی نداریم و آخرین بار که دیدم با اون مرد 65 ساله داره به بابام خیانت میکنه بهش گفتم چرا گفت بخاطر پول چون همهی اون کسایی که باهاشو به بابام خیانت کرده بود پولدار بودن و الانمبا اون مرد 65 ساله هستش و من 6 ساله که از اینا خبر دارن ولی به بابام چیزی نگفتم چون میدونم اگه بهش بگم ضربه بدی میخوره و 2 تا دیگه بچه به بچه های طلاق اضافه میشه من از وقتی که فهمیدم حال ردحی روانیم خیلی خرابه و همش شبا کابوس میبینم. همش تو خواب میبینم که اون آدم هایی که مامانم داره باهاشون به بابام خیانت میکنه بابام و میکشن و خیلی دارم اذیت ممیشم نمیدونم چیکار کنم و هر کار میکنم نمیتونم این آدم هارو از مامانم دور کنم من خیلی خیلی رو بابام حساسم و نمیخوام بهش آسیبی برسه من هم با مامانم و هم بابابام. خیلی راحتم تو رو خدا کمکم کنید من باید قضیه رو به بابام بگم یا نه ولی نمیخوام زندگیمون بهم بخوره ولی تورو خدا کمکم کنید خیلی حال روحیم خرابه

    پاسخ
  • سلام وقت بخیر من 14 ساله هستم و یک ماهی هست که متوجه شدم مادرم بیش ازحد سر گوشی اش هست و دائم در حال چت کردن هست و وقتی بهش میگفتم یکم با من باش میگه میخوام برای خودم باشم و از این جور چیزا دیگه مثل قبل با من و برادرم نیستش با پدرم سرد تر شده قبلا اگر گوشی اش دستم بود هیچی نمی گفت اما حالا با مراقبت بهم 30 ثانیه میده . منم دیگه خیلی بیشتر شک کردم دیروز اومدم گوشی اش رو نگاه کردم دیدم با یه مرده چت میکنه البته فقط این نبود رفتم توی اینستاش رو هم نگاه کردم دیدم دو تا اکانت داره و با یکی که اصلیه خودشه اما یه فیک داره که با مردا حرف میزنه و دنبال میکنه . حتا توی تلگرام هم چت میکنه .
    اما برای اینکه کسی نفهمه تند تند پاکشون میکنه اما من یه جورایی به موقع میبینم حتا روی تمام برنامه هاشم قفل گذاشته اما من رمزش رو قایمکی فهمیدم . از دیروز تا حالا داغون شدم انقدر گریه کردم که چرا باید مادرم به پدرم که انقدر دوستش داره خیانت بکنه . من اصلا فکرشم نمی کردم مامان من کسی که خدای من روی زمین بود یه همچین کاری بکنه . دیشب انقدر برام غیر قابل باور بود که کلی گریه کردم و داغون شدم پدر من هیچی کم نداره ضاهر پول اخلاق اصلا نمی فهمم چرا مادرم بهش خیانت کرده . مامانم دیگه اون مامان سابق نیست و حتا با ما هم عوض شده . منی که تمام حرف هام رو به مامانم میزدم الان حتا نگاهشم میکنم گریه ام میگیره . حس جوجه ایی رو دارم که زیر بارون داره خیس میشه و مادرش نیست که بال هاش رو روی سرش بگیره . بابام نمیدونه که مامانم داره بهش خیانت میکنه حتا با سردی مادرم بابام سرد داره میشه . لطفا کمکم کنید .

    پاسخ
  • سلام وقت بخیر من 14 ساله هستم و یک ماهی هست که متوجه شدم مادرم بیش ازحد سر گوشی اش هست و دائم در حال چت کردن هست و وقتی بهش میگفتم یکم با من باش میگه میخوام برای خودم باشم و از این جور چیزا دیگه مثل قبل با من و برادرم نیستش با پدرم سرد تر شده قبلا اگر گوشی اش دستم بود هیچی نمی گفت اما حالا با مراقبت بهم 30 ثانیه میده . منم دیگه خیلی بیشتر شک کردم دیروز اومدم گوشی اش رو نگاه کردم دیدم با یه مرده چت میکنه البته فقط این نبود رفتم توی اینستاش رو هم نگاه کردم دیدم دو تا اکانت داره و با یکی که اصلیه خودشه اما یه فیک داره که با مردا حرف میزنه و دنبال میکنه . حتا توی تلگرام هم چت میکنه .
    اما برای اینکه کسی نفهمه تند تند پاکشون میکنه اما من یه جورایی به موقع میبینم حتا روی تمام برنامه هاشم قفل گذاشته اما من رمزش رو قایمکی فهمیدم . از دیروز تا حالا داغون شدم انقدر گریه کردم که چرا باید مادرم به پدرم که انقدر دوستش داره خیانت بکنه . من اصلا فکرشم نمی کردم مامان من کسی که خدای من روی زمین بود یه همچین کاری بکنه . دیشب انقدر برام غیر قابل باور بود که کلی گریه کردم و داغون شدم پدر من هیچی کم نداره ضاهر پول اخلاق اصلا نمی فهمم چرا مادرم بهش خیانت کرده . مامانم دیگه اون مامان سابق نیست و حتا با ما هم عوض شده . منی که تمام حرف هام رو به مامانم میزدم الان حتا نگاهشم میکنم گریه ام میگیره . حس جوجه ایی رو دارم که زیر بارون داره خیس میشه و مادرش نیست که بال هاش رو روی سرش بگیره . بابام نمیدونه که مامانم داره بهش خیانت میکنه حتا با سردی مادرم بابام سرد داره میشه . لطفا کمکم کنید .

    پاسخ
    • سلام لطفاً جواب بدید
      من 15 سالمه و فهمیدم که مامانم حدودا ۳ ماهه که داره خیانت می‌کنه
      من مامانم قبلا خیلی آدم خوب و بازی بود ، یعنی که ندونستن رمز موبایل توی خونه ما اصلا معنا نداشت ، تا اینکه مامانم بعد یه مدت رمز گوشیش رو عوض کرد و گفت حق ندارید که برید سر گوشی من ، ما هیچی نگفتیم چون خب طبیعیه که یه نفر نیاز به حریم خصوصی داشته باشه .
      تا اینکه بعد یه مدت فهمیدم که مامانم با یه مردی صحبت می‌کنه ، تماس تصویری میگیره و …
      وقت هایی که بابام خونه نیست یه بهونه میگیره که بره بیرون و وقتایی که توی اتاق با یه نفر صحبت می‌کنه صداش میاد و در رو رومون باز نمیکنه ( اینم می‌دونم که یکی از همکار هاش هستش)
      مامانم باهامون خوبه و مهربونه ولی به همون اندازه هم بی منطق یا پرخاشگر شده .
      و چت هاش هم پاک می‌کنه ، یه بار روی گوشیش دیدم که براش همون یارویی که به اسم یه دختر سیوش کرده براش نوشته بیرونم تنهایی؟ …..
      و مطمئنم که دختر نیست چون یه بار میخاست جوابش رو بده و همین که داشت می‌رفت تو اتاق ، قبل اینکه هنذفری بزاره صداش اومد…..

      ولی یه چیز هم هست که مامانم قبلا باهاش خوب رفتار میکرد الان یه کم خشک شده ( چت های اخیرش که نگاهم افتاد بهش) ، نکنه تحت فشار گذاشتدش؟؟

      بابام هم یه آدمیه که اصلا کم نمی‌ذاره ، هرچی میشه راه میاد و هرچی بگه براش میخره..

      کمک کنید ::)))

      پاسخ
      • فریبا عبدالله زاده
        دسامبر 1, 2021 23:34

        با سلام. همراه گرامی اجازه بدین این مسائل بین پدر و مادرتون حل بشه. سعی نکنید که در این مورد ورود کنید. اگر خودتون از این موضوع اذیت میشید سعی کنین از روش های مدیتیشن استفاده کنین و خودتون رو اروم کنین

      • سلام من 20 سالمه خواهرم 15 سال هر دو میدونیم مادرم داره خیانت می‌کنه برای مهم نیست چون مادر خودم نمیدونمش اما خواهرم خیلی افسرده شده تنها دلیلی که نمیتونم به کسی بگم بردار های کوچیکم هستن فقط می‌خوام بدونم چیکار کنم این شرایط برام عذاب آور گیج شدم

    • سلام دلارام عزیز
      وقتی متنت رو خوندم احساس کردم ک چقدر من و تو شبیه به هم هستیم و حس های مشترک داریم
      امیدوارم هرچه زودتر هردومون ب آرامش برسیم و مادرامون ب خودشون بیان😔

      پاسخ
    • من ۱۸ سالمه دخترم و یکی دو ماه قبل کنکور ۱۴۰۱ فهمیدم که مامانم با ی پسری چت میکنه و الکی بهش گفته بود که بابام مرده. وقتی فهمیدم داغون شدم. تمام کسایی که اینجا دیدگاه گذاشتن رو درک می‌کنم. چیزی که باید بدونید اینه که ما بچه های خوبی بودیم. با اینکه اونا پدرمادر خوبی نبودن اما ما تموم سعیمونو کردیم که بهترین باشیم. سکوتمون هرروز مارو داغون تر کرد ولی بازم حرف نزدیم. برای همتون ارزش قائلم. با اینکه پدرم پول داره و اخلاقشم تقریبا خوبه و آدم مومنی هست مامانم بهش با چت کردنای مستهجن خیانت میکنه و اینقدری داغون کننده است که دیگه نمیخوام سردربیارم چ کارایی با اون مرد ها کرده. من کنکورمو بخاطر این مسئله خراب کردم. منی که المپیادی بودم بخاطر این مسئله افسردگی شدید گرفتم و چیزی از درسام یادم نمونده. خیلی وقت‌ها آرزو کردم کاش یتیم بودم. تنها چیزی که میخوام اینه که بتونم یه دانشگاه خوب تو شهر دیگه قبول شم و از خونه بزنم بیرون. لعنت خدا بر اونایی که از بچشون شرم نمیکنن در حالی که بچشون حتی شرم داره به روشون بیاره کارشون رو. لعنت به کسایی که دست به این کار میزنن و سر هوس آینده یه انسان رو خراب میکنن.

      پاسخ
  • سلام من ۱۳ سالمه حدودا دو سالی میشه که مادرم داره به پدرم خیانت میکنه
    اوایل یه شماره‌ی‌ جدید داخل گوشیش‌ بود که من ازش‌ می پرسیدم کیه اما اون همش میگفت که یکی از دوستام که تازه شمارشو پیدا کردم
    بعدا چتاشونو‌ که خوندم بیشتر شک کردم و با
    گوشی خودم به اون طرف زنگ زدم که یه مرد
    برداشت و متوجه خیانت مادرم شدم
    الان چند هفته هست که یه شماره جدید هم داخل گوشیش‌ دیدم که بازم گفت یه‌ دوست
    جدیدشه‌ تا اینکه امروز چت هاشون رو خوندم و متوجه شدم که‌ با هم رابطه جنسی داشتن
    من دور روز‌ همراه پدرم بیرون بودیم و مادرم خواست‌ که خونه بمونه وقتی روز دوم بهش زنگ زدم گفت که داره‌ میره‌ بیرون و پیش دکتر کار داره بعدش تا چند ساعت گوشیش خاموش بود که بعدا گفت خطم به هم‌ ریخته بوده اینطوری شده وگرنه گوشیم خاموش نبوده
    من واقعا دارم خورد میشم وقتی بابام میبینم
    چشام پر اشک میشه
    بابام هیچی برای ما کم نمیزاره‌ وضع مالیمون‌ هم خوبه ‌هر چی مامانم بخواد براش میخره‌
    خلاصه از همه نظر خوبه واقعا دلیل خیانت
    مادرم رو نمیفهمم نمیتونم هم به روش بیارم
    چون انکار میکنه و انقدر خودشو زن مومن‌ و با خدایی نشون داده که هیچکس حرف منو باور نمیکنه
    ما توی روستا‌ هم هستیم نمیتونم‌ برم‌ پیش مشاور میشه لطفا راهنمایی کنید که باید چیکار کنم خیلی داغونم

    پاسخ
  • با سلام بنده در ارتباط با حقوق کودکان نامشروع و متولد از زنا از جنبه های حقوقی اش کار میکنم . میخواستم جنبه های اجتماعی و روانی که بعد ها این کودکان با دریافتن اینکه آنها از چه نوع رابطه ای متولد شده اند را پیدا کنم . ممنون میشم در این خصوص اگر کتاب یا مقاله و نوشته ای دارید با بنده در میان بگذارید .

    پاسخ
  • امیر علی
    آگوست 2, 2021 01:34

    سلام من امیرعلی هستم ۲۵ سالمه مادرم ۵۲ سالشه یه بار که اومدم خونه دیدم پسر دایی مامانم که ۳۲ سالشه خونه هست هر دوشون خونه تنها بودن و متوجه نشدن که من اومدم وقتی یهو رفتم حال خونه دیدم پسر دایی مامانم که اسمش متین هست پاهای مادرمو گرفته و ماساژ میداد و بهش میگفت اینطوری خوبتر میشی بعد که از اومدن من متوجه شدن به کارش ادامه داد هم مامانم هم پسر دایی مامانم گفتن که چون مامانم پا درد داشته متین ینی پسر داییش بهش ماساژ داده مامانم که اصلن تا به حال نشنیدم بگه هیچ جام درد میکنه بعد از این کار بهش گفتم خیلی هم اصرار کردم که آیا بین شما چیزی هست گفتش که فقط ماساژ میداده من با پسر دایی مامانم خیلی صمیمی بودم الان کلا باهاش نمیحرفم نمیدونم دیگه چیکار کنم این موضوع رو به پدرم هم نگفتم شاید فقط واسه ماساژ باشه من بَد فکر میکنم

    پاسخ
  • ۱۵ سالمه دیشب چت های مامانم رو خوندم که با یکی از اقوام خودش بود خیلی با هم راحت حرف زده بودن ولی مامانم به صورت مستقیم هیچ ابراز علاقه ای نکرده بود نمیدونم حسش به اون مرد چیه ولی اون گفته بود خودت میدونی چقدر دوست دارم بعضی جاها از عزیزم استفاده کرده بود و گفته بود از ماموریت که بیام قرار میزارم یه روز بریم کافه دوباره صبح برای مامانم صبح به خیر نوشته بود فکر میکنم به مامانم علاقه داره ولی نمیدونم شاید چون خیلی با هم راحتن و فامیل هستن اینطوری صحبت کردن با هم امیدوارم چیزی بینشون نباشه ولی فکر میکنم رفتار مامانم با بابام خیلی سرده من باید چه کار کنم باید با مامانم صحبت کنم ؟ یا فعلا تا از چیزی مطمئن نشدم حرفی نزنم ؟ لطفا کمکم کنین ولی بهم زنگ نزنین و اگر میشه این دیدگاه در معرض دید عموم قرار نگیره فقط با یه پیام داخل ایمیل یا هر چیز دیگه ای بگید که باید چه کار کنم . ممنونم

    پاسخ
    • 🥺دختروگ
      دسامبر 6, 2021 15:49

      سلام خسته نباشید من مادرم ۵ ماه است داره خیانت میکنه و من چند باری بهش گفتم حتی چندین مرد زنگ میزنن و جلو خود من صحبت میکنه منم یک روز باهاش حرف زدم میگه حرف زدن خیانت نیس و چند روز پیش باهاش دعوا کردم و از رو اعصابانیت قسم قران خوردم الان نمیدونم به بابام بگم یا نه خواهششش میکنم کمکم کنین دارم دیوونه میشم

      پاسخ
      • فریبا عبدالله زاده
        دسامبر 16, 2021 18:50

        سلام خیر. با مادرتون صحبت کنید و ازشون بخواین دست بردارند از این کار

    • من و تو چقد همدردیم :’)

      پاسخ
    • من نزدیک ۱۳ سالمه مامانم با دونفر داره به بابام
      خیانت از وقتی شیش سالم بود قبلا میتونستم
      قبولش کنم الان دارن برا هم گل میفرستن
      هی میگم دوسال دیگه به بابا میگم
      ولی بابام خیلی کله شقه قیامت میشه

      پاسخ
  • با سلام من ۱۰ سال پیش موقعی که ۵ سالم بود پدرم بخاطر یک دلیلی به زندان افتاد و تا امروز هم تو زندانه.حدودا ۶ ماه بعد از این اتفاق مادرم با یکی از افراد فامیلشون صمیمی شد و میامد خونمون و میرفت و مادرمم زه من میگفت به کسی این موضوع رو نگم و بلد ۲ سال ک اون ادم رفت رفت سراغ یکی دیگ و تو ۱ سال سراغ ۲ نفر دیگ هم رفت و بازم ازم خواست به کسی نگم و در حال حاضر ۵ سال هست ک با یه نفره ک بچه و زن داره و مادرم ازم خواست به کسی نگم این موضوع رو ولی من تو این ۵ سال خیلی از چیزهایی ک نباید میدیدمو دیدم….. و واقعا دیگ صبرم تموم شده واقعا تنفر پیدا کردم از مادرم و پدرمم از این ها خبر نداره من واقعا نمیدونم تو این شرایط با این کارایی ک مادرم کرده باید چ عکس العملی نشون بدم حتی دیگ دلم نمیخواد صداشو بشنوم و واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا کمکم کنید ۱۰ ساله دارم عذاب میکشم.
    باتشکر

    پاسخ
  • سلام
    یه چند سالی هست مادرم از طریق چت با یه مردی که نمیشناسم چت میکنه و حرف های عاشقانه به هم میزنن تا نزدیکش میشم گوشی رو خاموش میکنه که من نبینم واقعا صبرم لبریز شده یه بار هم این مسئله رو برای پدرم گفتم و اون با مادرم دعوا کرد و مادرمم خودشو به حالت غش زد و ۴ تا دونه اشک ریخت گفت من این کارو نمیکنم خلاصه بابامم تا تونست منو فش داد متاسفانه پدرم باور نکرد.😔
    پدرم مادرمو دوست داره ولی مادرم اصن بابامو دوست نداره و این مسئله داره عذابم میده خودم ۱۴ سالمه یه خواهر و برادر کوچک تر از خودمم دارم دلم به حال اونا میسوزه اصلا شب و روز طاقت ندارم تازگیا خواهرمم که کلاس سوم هست متوجه این مسئله شده و اومده برای من گفته واقعا نمیدونم چیکارکنم دیگه حسی به این زندگی ندارم چند دفعه هاهم فکر خودکشی به سرم زده ولی خب دلم حال پدرم میسوزه خاهشا یکی به داد من برسه بهم کمک کنه بگین چیکارکنم😔😔

    پاسخ
    • نمیخام زندگیم از هم بپاشه لطفا کمکم کنید🙏😔

      پاسخ
    • زود تصمیم نگیر اول سعی کن ببین میتونی پدر و مادرتو بهم نزدیک کنی اگه نتونستی دیدی مامانت داره دیگه بیش از حد اذیت میکنه وکسیو دارید یا میتونی پدرتو تحمل کنی سعی کن مدرک جمع کنی که به بابات نشون بدی البته این نظر من هرجور خودت میدونی

      پاسخ
  • سلام .
    من ۱۴ سالمه. از وقتی بچه بودم یادمه که مادرم با مردای غریبه همش صحبت میکرد و حتی من ۴ ۵ ساله بودم یه نفر و اورده بود خونه و منو فرستاده بود پشت بوم خونمون تا پیش مرد نباشم.
    مادرم به این کاراش هی ادامه داد ادامه داد.
    من هی مقابله میکردم و میگفتم اینکارو نکن ا این راه درست نیست و فقط زندگیمونو از هم میپاشونی
    تا اینکه پدرم متوجه شد مادرن بهش خیانت میکنه وقتی از سرگار که اومد خونه یه مرد دید تو راه و پله جلو خونمون
    حال پدرم خیلی بد بود روزای سختیو پشت سر گذاشتیم تا اینکه با التماسای منو مادرم و خانوده مادرم پدرم راضی شد که مادرم را طلاق نده البته خود پدرم هم مادرمو خیلی دوست داره و واقعا بدون مادرم به نظرم نمیتونه ادامه بده.
    پدرم ۱ سال طول کشید تا یکم نرمال بشه تو اون یک سال همش دعوا و جر و بحث و جنگ و جدال داشتن تو روحیات من خیلی تاثیر داشت من خیلی از مادرم کتک میخوردم چون همش باهاش بحثم میشد که چرا به بابام خیانت میکنه
    بابام بعد ۱ سال نرمال شد و الان ۲ ساله از وقتی بابام فهمید مامانم بهش خیانت میکنه گذشته
    تا اینکه پدرم دیروز مجبور شد بره شمال و قراره امروز برگرده مادرم چند وقت بود خیلی مشکوک شده بود و من بهش شک کرده بودم ولی به روش نمیاوردم دوست نداشتم روم تو روش باز شه
    دیشب یه دعوای بدی گرفتم با مامانم سر همی شک کردنا و کارای مشکوکش که باز کتکم زد و قرص اورد که مثلا میخواد خودکشی کنه ولی همش ظاهری بود و کاملا الکی برای ترسوندن من بود.
    چون قبلا هم برای ترسوندنم دست به همچین کارایی زده و همش برام تکراری شده .
    دیشب یهو از خواب بیدار شدم خیلی احساس تشنگی میکردم وقتی رفتم اون اتاق مادرم تو اشپز خونه خوابیده بود و یه نفر تو بالکن بود چون به محض باز کردن در اتاقم پرده بالکن تکون خورد و سایه یه نفر اونجا بود من اومدم تو اتاق و هی استرس داشتم کل بدنم میلرزید تا بعد نیم ساعت ۴۰ دیقه صدای در خونه اومد و اون مرد رفت و من رفتم لب پنجره دیدم یه مرد از در آپارتمانمون خارج شد .
    من واقعا الان نمیدونم چیکار کنم احساس خیلی بدی دارم .
    پدر من هیچی براش کم نمیزاره مادرمو خیلی دوس داره .
    من پدرمو خیلی دوست دارم . ولی به مادرم فقط حس تنفر دارم ، دل خوشی از مادرم ندارم تو بچگیم خیلی اذیتم کرد ،خیلی کتکم زد ،خیلی عذاب کشیدم .
    الان من میخوام بدونم باید چیکار کنم .
    پدرم اگه این بار بفهمه سکته میکنه داغون میشه اصلا طاقت ندارم ناراحتیشو ببینم.
    اصلا نمیتونم بهش بگم شاهد خیانت زنت بودم
    لطفا بهم کمک کنید
    مچکرم.

    پاسخ
  • سلام. من سحرم 15سالمه

    من متوجه خیانت مادرم ب پدرم شدم حالم خیلی بده مخصوصا وقتی فهمیدم باهم رابطه هم داشتن
    من این موضوع رو خیلی وقته فهمیدم
    و توی اینکارو دوست مادرم همراهشون هست و وقت هایی ک مادرم میخواد اون مرد رو ببینه میگه با دوستم هستم
    من امروز وقتی با مادرم دعوایی بدی داشتم نزدیک بود بروش بیارم و این حالم و خیلی بد کرد
    من باید چی کنم ک بتونم با این. موضوع کنار بیام لطفا کمکم کنید.

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      جولای 26, 2021 22:52

      با سلام حتما این موصوع را با مادرتان مطرح کنید واز وی بخواهید اگر مشکلی در زندگی مشترک دارد از یک زوج درمانگر کمک بگیرد

      پاسخ
    • حال خرابم:)!
      آوریل 12, 2023 19:17

      ولی من از همتون کوچیک ترم…من فقط ۱۱ سالمه شاید فکر کنید که اینجا چیکار میکنم اما حالم بده🥲امروز دنیا روی سرم خراب شد!الان اندازه یه کوه غمگینم!باید به پدرم بگم ولی…نمیدونم چیکار کنم…امروز اومدم تا یه کلیپ رو از گوشی مامانم به گوشی خودم بفرستم که یه پیوی دیدم.یه صحبت عاشقانه یه قلب قرمز که گند زد به حال خوبم،وارد پیوی که شدم چشمام تار شد اشک جمع شد و اندازه یه زن ۶۰ ساله پیر شدم توی همون یک دقیقه🥲ولی من بی گناهم ولی پدرم چی؟تمام وجودشو پای یه زن گذاشت که اون زن لیاقت زندگی خوبو نداشت که این زن یه خائن بود،که من و یه دختر بچه سه چهار ساله بشیم فرزند طلاق!با نوشتن خالی نمیشم حتی شده طومار بنویسم…دلم میخواد خدا یهویی از یه خواب بیدارم کنه وقتی برم گوشی مامانمو ببینم چیزی نباشه!ولی هست و این واقعیته و تلخ😭اندازه ۴۰ سال پیر شدم،دیگه دوست ندارم بهم بگن چشمات به مامانت رفته خوشکله اون زن مامان من نیست!اون یه خائنه من منتظرم بابام برگرده تا بهش بگم ۱۴ سال عمرشو با کی سر کرد با کی؟پدر مادر اون زن آدمای یکی از یکی بهترن ولی اون زن …چرا تو اوج بچگی و عروسک بازیم باید اینطوری بشه!یعنی چی میشه؟طلاق خیلی بده لعنت به هرچی خیانتکاره بابا نمیدونی قراره چی بهت بگم بابا!همه منو بچه میبینن من امروز اندازه ۴۰ سال پیر شدم هرچقدر بنویسم خالی نمیشم هر چقدر گریه کنم…حالا اون چشمای خوشگلی که میگفتن توی این ۱ ساعت تبدیل شد به زشت ترین چشمای دنیا قرمز مثل خون…یعنی اگه بابام بفهمه چی میشه چی.من فکر میکردم خوشبخت ترین دختر دنیام!من دنیا رو سرم خراب شد من…کاش الان مثل شما ۱۹ یا ۲۰ سالم بود ولی فقط ۱۱ سالمه!تو لیاقت مادر شدن نداشتی اصلا:)💔!

      پاسخ
  • شهرام احمدی
    ژوئن 13, 2021 19:26

    سلام داشتم قسمت خیانت مادران رو مطالعه میکردم برای اولین بار بود که از یک سایت مشاوره ای حرکت اصولی در این رابطه صورت گرفته احساس میکنم شما باشین به طور کلی این پدیده پیامدهای مختلفی داره منجمله اینکه این دختر خانمهای پاک زمانی که ازدواج میکنن دچار خیانت مادرشون به خودشون میشن وبا دامادشون وارد رابطه میشن اینها که تعدادشان کم نیست و ما اطلاع نداریم اِغلبشان با دخترانشان همسویی میکنن که به سهولت کارشان را بکنن این خانها به نظر من آسیب دیدگانی هستن که زمان نو جوانی وجدانی خود بنام حیا و پاکدامنی آنها را ازآن احساسی که خداوند در آنها نهادینه کردن سرکوب شدن و جامعه دچار یک تغییر بزرگ شده و خود را بازنده میبینن البته حق دارن ولی حق خیانت ندارم من هم ۶۰ سالمه و من هم به همراه پدران این خانواده هاتو این دسته از افراد هستم به هر حال پیشنهاداتی دارم اگر عرایضم و تایید میکنید براتون بگم . باتشکر
    خداوند

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      ژوئن 21, 2021 21:47

      خیلی ممنون بابت توجه و لطفتون
      حتما باعث افتخار هست

      پاسخ
  • ناشناس🖤
    ژوئن 11, 2021 11:45

    سلام .من خیانت مادرم رو در ۹سالگی فهمیدم .مادرم اولین بار ها عکس یه مرد که شیرینی فروشی داشت رو بهمون نشون میداد و بعد کیک هایی که درست کرده بود با و اسم خودمون روشون نوشته بود.بعد میگفت به کسی چیزی نگی هاا ..منم بپه بودم میگفتم باشه ..هر روز گریه میکرد و سرش همش تو گوشی بود یکبار اتفاقی چت شو خوندم گریه کردم رفتم بهش گفتم مامان من پیامت ررو خوندم ببخشید ..مامانم فقط اخم کرد و گفت گریه نکن .بعد ها همین جور ادامه داشت عکس از خودش میگرفت .با اهنگ هم خونی میکرد میفرستاد براش تا اینکه دیگه خسته شده بودم و رفتم خونه ی خاله ان .اونم یکبار خیانت کرده بود به شوهرش .ولی شوهرش فهمیده بود .بهش همه چی رو گفتم قسم خورد که نگه من بهش گفتم ..ولی گفت همون روز مامانم وقتی تنها شدیم گفت .خسته نباشی .کار خودت رو کردی .اون موقعه با یک خانم رفیق بود که اون فک کنم مامانم رو با این کار ها اشنا کرده بود …مامانم همین جور ادامه داد تا اینکه خونه ایمون رو عوض کرده بودیم همسایه هامون از مامانم بد تر .مامانم اونجا با یک نفر دیگه هم اشنا شد هم با اون چت میکرد هم با این من هم .اون موقع ۱۱سالم بود .مامانم با همسایه هامون میرفت محل قرار همسایه مون با دوست مجازی شون .میرفت که اونا تنها نباشن .دیگه به پدرم نزدیک نمی شد و به زور .تا اینکه توبه کرد .همسایه همه مبگفتن بابا تو بازم میای .بچه مثبت ..تا اینکه از اون خونه نقل مکان کردیم .من اعتمادم به مادرم از بین رفته بود همش بهش شک داشتم و چکش میکردم .تا اینکه این چند وقت رفتارم داشت خوب میشد که بازم دیروز با همون فرد قدیمی شروع به چت کرد .پروفایل عاشقانه میزاره منم میگم برای بابا گذاشتی میخنده میگه پس برای کیه .خودم دیدم که با یک نفر چت میکنه .. تصمیم دارم باهاش صحبت کنم ..راه نماییش کنم من الان. ۱۳ ساله ام ..خیلی هم مامانی ام

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      جولای 26, 2021 22:44

      باسلام حتما بامادرتان صحبت کنید وازش بخواهید برای حل این مشکل از یک زوج درمانگر کمک بگیرد

      پاسخ
    • بهتره ناشناس باشم
      نوامبر 29, 2022 14:57

      واقعا حس بدیه منم تو ۹ سالگی شاهد خیانت مادرم با یکی از فامیل های دورمون که شوهرش بهش خیانت کرده بود اونم بچه ی ۱۴ یا تو همین سنینش را برداشته مال اونم برداشته و دزدیده ما وضع مالیمون وضع متوسطیه حالمون خوبه ولی مامانم خیلی زیادی می خواد با اینکه وضعمون زیاد خوب نیست و بابام توی یه محله ی بد داره خونه میسازه فک می کنم داشتم می نوشتم(مامانم)بهتره بگم اون زنیکه که با مرتیکه یه رابطه جنسی شروع کردن و هردو فک کنم متحلن
      نقشه دارم بزارم چهارشنبه ساعت ۱ شب با داداش ۲۲ ساله ام که همیشه مثه کوه پشتمه حرف بزنیم بنظر من مدرک جمع کنید و تحدیدش کنید من قراره به عنوان یه هکر با یه شماره مجازی خارجی تحدیدش کنم دعای اذاب کشیدن تمام خیانت کارا اگه فقط سر گوشیشه به عنوان وصل شدن به نتش ازش بگیرید و با گوشی خودتون توی این ام اس تلگرام و واتساپ را بگردین تا پاک نکرده عکس بگیرد اون زنیکه به عنوان یکی از دوستای باشگاهش که فک نکنم باشگاه بره و صبح ها که من مدرسه ام میره سر شغل اون مرتیکه عوضی و باهاش رابطه ی جنسی داره لطفا کمکم کنید تازه توی پیاماش یه چیزایی خوندم که بعید می‌دونم کسی تحملشا داشته باشه…😑بابام با یکی از حسابدارای شرکتی که داره و از همه به جز من قایمش می کنه انگار به یه جاهایی رسیده بود
      اما بابام به خاطر من تا اونجایی که مدرک ها نشان میده اون عوضی را ترک کرد و الان فقط من برای بابام اهمیت دارم و سعی دارم یه جوری به همه بفهمونم و یه نابودی درست کنم تا اون زنیکه و اون مرتیکه بفهمن در افتادن با یه عجوبه یعنی چه… آرزوی شکنجه ای که از اتش جهنم براشون بدترین نیاز باشه اونا خودم میدم⚡🌧️☔😶‍🌫️🔥🖤😑👑

      پاسخ
  • دختر بدبخت
    ژوئن 5, 2021 08:38

    سلام. ۲۳ سالمه. بچه که بودم میفهمیدم مامان با مردهای دیگه حرف میزنه و برای همین همیشه ناراحت بودم. گذشت تا الان. که دو سالی هست فهمیدم داره با چند نفر خیانت میکنه و رابطه جنسی داره و خلاصه غلطی نیست که نکنه! ازش بیزارم. بیچاره پدرم که اینقدر عاشقشه‌. اینقدر حالم بده که نمیتونم توصیفش کنم. اون که درست بشو نیست و هر روز گستاخ تر از روز قبل میشه؛ حداقل بگین چیکار کنم که خودم اینقدر به این مسئله فکر نکنم و اینقدر داغون نباشم. چیکار کنم؟ حالم خیلی بده😞😞😞

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      جولای 1, 2021 17:16

      باسلام دید واقع بینانه شما به موضوع خیلی باارزش است قبل از هرچیزی بهتر است یک تخلیه روانی انجام شود وگام بعدی برنامه ریزی وهدفمند نمودن زندگی شخصی ، کاری وتحصیلی در جهت کنترل افکاری که شما را ازار می دهد واگر درگیر نشخوار ذهنی هستید تکنیکهای کنترل باید انجام شود

      پاسخ
  • سلام من 14سالمه من از هفت سالگی متوجه خیانت مادرم شدم وجدیداً پدرم با یکی از اقوام داره به مادرم خیانت میکنه دیگه از این زندگی خسته شدم باید چیکار کنم که دس از خیانتشون بردارن؟ مادرم از خیانت پدرم خبر داره

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      ژوئن 28, 2021 13:45

      باسلام در بحث پیمان شکنی والدین دخالت ودرگیری فرزندان فقط به انها اسیب می زند بهترین کار مجاب کردن انها برای کمک گرفتن از یک زوج درمانگر است

      پاسخ
    • سلام من امروز فهمیدم مامانم داره به بابام خیانت میکنه و خیلی ناراحتم و دارم همه ناراحتی هام رو تو خودم میریزم تا یه مقعیت خوب پیش بیاد تا با دوست صمیمیم ویدیو کال بگیرم و با اون حرف بزنم

      پاسخ
  • حدیثه
    می 23, 2021 12:11

    سلام.من 17سالمه.دیشب متوجه شدم مادرم با شخصی چت میکنه،اولش خواستم،قضاوت نکنم،فک کردم یکی از دوستاشه،بد از جمله های عاشقانه ی طرف متوجه شدم اون شخص عاقاس
    بروی خودم نیوردم،چون نمیدونسم باید چ واکنشی نشون بدم،ولی بعد پنچ دقیقه
    کل بدنم شروع ب لرزیدن کرد ،از اونجایی ک تب داشتم ،مادرم بم گفته بود شب وکنارش باشم ،تا از حالم خبر داشته باشه فک کردن تب و لرز کردم،نمیتونسم گریع کنم ی جوری بود که انگار تو خودم گریه میکردم بدون این ک اشکی بریزه،امیدوارم متوجه حالم بشید
    اومم،مادرم با پدرم درگیریی نداره ک بگم بخاطر اون با شخصی حرف میزده،پدرم، خیلی بهش ابراز علاقه میکنه و من از وقتی اون صحنه ی چت کردنشو دیدم حس میکنم مادرم پدرمو پس میزنه
    رابطه خوبی با مادرم دارم میخواستم باهاش رک و راست حرف بزنم ولی ترجیح دادم اول با کسی مشورت کنم امیدوارم کمکم کنید

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 31, 2021 09:31

      باسلام بهترین کار این است این مسئله را بصورت واضح وشفاف با مادرتان مطرح کنید واز شرایط جسمی وروانی خود که برایتان اتفاق افتاده نیز صحبت نماید

      پاسخ
    • منم همینشکلی بودم

      پاسخ
  • سلام محمد هستم ۱۴ سالمه
    مادرم از ۴ ۵ ماه پیش تو یک فروشگاه کار میکنه بعد از تقریبا دوماه که از کار کردن مادرم توی فروشگاه میگذشت یه روز مادرم داشت با تلفن صحبت میکرد داشت خیلی صمیمی صحبت میکرد از اینجور چیزا بعد من فکر کردم که داره با پدرم صحبت میکنه ولی مادرم هیچوقت مادرم با پدرم اینقدر صمیمی صحبت نمیکنه و کلا شاید ۵ دقیقه صحبت کنه ولی توی هر تماسش حداقل ۳۰ دقیقه حرف میزنه
    من هم با خودم گفتم که شاید یکی از دوست های صمیمیشه ولی نبود چندروز بعد دوباره متوجه صحبت مادرم با یکی پشت تلفن شدم یکم دقت کردم فهمیدم صدای مردونه‌ای پشت تلفنه اصلا فکر نمیکردم که مادرم داره با یک مرد اینجوری صحبت میکنه و تا الان هیچی به هیچکس نگفتم و هنوز هم حداقل ۵ روز در هفته مادرم همیشه پای تلفنه و با اون مرد در ارتباطه و پدرم هم تاکسیرانه از ساعت ۱۲ صبح میره ۲ میاد دوباره ۷ شب میره ۱۰ ۱۱ شب با مادرم از فروشگاه میاد چند روز پیش هم پدرم مادرم رو برد حرم و رفت سر کار و بعد چت های مادرمو با اون مرد خوندم فهمیدم که رابطه جنسی داشتن
    اون مرد هم از توی فروشگاهی که مادرم کار میکنه باهم آشنا شدن پدرم بعضی موقع ها با مادرم شوخی میکنه ولی مادرم هیچ عکس‌العمل خاصی نشون نمیده
    مادرم با من مثل قبلا هستش ولی با پدرم رفتار سردی داره
    شنبه هاهم مادرم تعطیلی داره همش پای تلفنه بعضی روزا که مادرم نیست و من با پدرم هستم به فکرم زده که بگم ولی نگفتم بدجور افسرده شدم
    من توی دوراهی موندم لطفا اگه میشه کمکم کنید

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 23, 2021 08:47

      باسلام شما حتما در مرحله اول با مادرتان صحبت کنید وبا دلیل کافی که نتواند انکار کند با ایشان مطرح کنید ووی رامجاب نماید اگر با پدرتان مشکل دارد از یک زوج درمانگر کمک بخواهد چون یکی از دلایلی که موجب وارد شدن به این نوع رابطه ها است خلادر زندگی مشترک می باشد که باید مشخص ودرمان شود

      پاسخ
    • سلام اول اینکه درکت میکنم میدونم چی میکشی تو سعی کن یه جوری به مادرت بفهمونی که متوجه این قضیه شدی یا یه دستی بهش بزن تا ببین چی میگه اگه دیدی قضیه جدیه حتما با یه نفر مشورت کن اما نه به هرکسی

      پاسخ
      • سلام من ۱۵ سالمه فکرکنم ۵سالی میشه ک متوجه خیانت مادرم ب پدرم شدم اما قبلش هم متوجه خیانت پدرم ب مادرم شدم سکوت کردم تااینک خیانت مادرم رو پدرم فهمید خیلی فاجعه بار بود اما مادرم هنوزهم دست از اینکاربرنداشته درحالیک حتی خاله م بهش گفته نکن اینکارارو حتی یکبار ب مشاوره رفته خسته شدم دیگه نمیدونم چکار کنم اصلن نمیتونم حرف بزنم با مادرم چون میدونم فایده ای نداره مشاوره هم رفتن اونم ب کنار پدرمم که انتظار داره از من هرچی میشه سکوت کنم همیشه فقط بفکر اینه که اره مامانت فلانه باید بیشتر ب کارابرسی باید فلان کنی باید فلان کنی ….. خسته شدم دلم میخواد ولشون کنم ب حال خودشون خودمو از نو بسازم که انقدر آسیب نبینم لطفا جواب بدید چکارکنم ممنون😔🚶‍♂️💜

  • سلام من ۱۵ سالمه
    مامانم یک سالی میشه که شروع کرده و با مرد های غریبه حرف میزنه با یکیشون هم رابطه داشت. خیلی بهش گفتم که این کارو نکنه اونم میگفت باشه ولی همچنان داره حرف میزنه
    من تصمیم گرفتم به بابام بگم چون واقعا دیگه نمیتونم تحمل کنم ولی میترسم خانوادمون از هم بپاشه.

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 23, 2021 08:43

      باسلام بهتر است یکبار دیگه باقاطعیت این مسئله را با مادرتان در میان بگذارید وازش بخواهید که از یک مشاوره کمک بگیرد

      پاسخ
      • درمانده
        ژوئن 20, 2021 02:22

        سلام من ۱۷ سالمه و ۶ ساله فهمیدم مامان
        م با پسرعمم به پدرم خیانت کرده و البته من فقط از ۶ سالش باخبر بودم و پسر عمم از ده سال پیش با ما رفت و امد نزدیک داره .
        این همه مدت تحمل کردم و به روم نیاوردم ولی دیگه اخیرا بیش از حد به هم نزدیک شدن و پسر عمم خبردار شده که من میدونم و بیشتر بهم میخنده و حرصم میده و اذیتم میکنه
        باورم نمیشه مادرم اون و بیشتر از من دوست داره با اینکه به روش نمیاره که من فهمیدم ولی بهم لعنت میفرسته و آرزو میکنه که من نبودم تا راحت بود
        دلم واسه پدرم میسوزه چون این خیانت از وقتی شروع شد که پدرم مجبور شد برا کار نزدیک دو سال توی تهران کار کنه و مارو تنها بزاره
        پدرم واقعا صبح تا شب سخت کار میکرد
        و الان وضع مالی خیلی خوبی داریم و پدرم به مادرم خیلی محبت میکنه و دوسش داره
        ولی مادرم ….
        میشه راهنماییم کنید
        واقعا کار مادرم و درک نمیکنم
        و افسردگی گرفتم و صبح تا شب گریه میکنم و پدرم همیشه براش سواله که چه اتفاقی برا من افتاده ولی مادرم اصلا براش مهم هم نیست
        خیلی دوست دارم به پدرم بگم ولی نمیخوام زندگیمون و به هم بزنم چون پدرم عاشق زندگیمونه 😔

  • سلام من ۳۰سالم هست سالها مادرم با انواع مرد حرف زده بعضی روابط داشته فعمیدم پیاماشو دیدم همزمان با ۴ نفر حرف زده دیدم شنیدم همجوره داغونم کرد پدرمو تو چشمه اون مردا خراب کرده همچی کرده هربار گفتم قبول نکرده دعوا افتاده کتک بازی شده ولی دیگه خسته شدم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 19, 2021 16:27

      باسلام پدرشما از این موضوع اطلاع دارند ؟؟؟ درهر صورت شما کار خاصی نمی تواتید انجام دهید فقط با هدفمند نمودن زندگی شخصی وکاری می توانید یک سبک زندگی جدیدو مستقل را برای خودتان فراهم کنید

      پاسخ
  • سلام حدود یکسال است که مادرم به پدرم خیانت میکنه حتا از اون مرد هم حامله شده مادرم میدانه که من میدانم ولی هیچ واکنشی نشان نمی دهد .
    فکر نکنم اولین خیانتش باشه
    پدرم صبح تا شب کار می کنه نه سیگاری. نه بد اخلاقه برای هم پدر خوبی مادرم هم دوست داره من از نظر روحی و روانی خوب نیستم و نمی توانم به کسی بگویم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 19, 2021 16:27

      باسلام حتما بصورت واضح وشفاف این موصوع را به مادرتان بگوید وعنوان کنید پی امدهای رفتاری ایشان منجر به اسیب های در شما می شود

      پاسخ
  • سلام من 17 سالمه و حدود 2 ساله که متوجه خیانت مادرم با شوهر دوستش شدم از اونجایی که رابطه منومادرم اصلا خوب نیست اوایل برام اهمیتی نداشت که چیکارمیکنه فقط دلم برای پدرم میسوخت که از این موضوع بیخبره همیشه تو دعواهامون حرفای رکیکی بهم میزنه که حتی شرمم میشه تکرارش کنم ولی الان که متوجه این موضوع شدم فهمیدم که همه اون حرفا لایق خودشه دوست ندارم بفهمه که من خیانتشو فهمیدم چون انقدر ظاهرسازی کرده و خودشو زن مومن و باخدایی نشون داده که مطمعنم بازم میتونه دروغ سرهم کنه برای دس به سر کردن من
    میخوام با پدرم در این باره صحبت کنم
    اگرهم زندگیشون بهم خورد مهم نیست چون تا این سن برای من مادری نکرده که الان به بودنش نیاز داشته باشم
    اگر راه دیگه ای پیشنهاد بدین ممنون میشم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 19, 2021 16:26

      باسلام در این مورد باید سنجیده رفتار کنید حتما این موضوع را با مادرتان مطرح کنید ودلایل کافی داشته باشید که نتواند ان را انکار کند چون زوجین که وارد پیمان شکنی می شوند خود متوجه تعییرات رفتاریشان نیستندوبه همین دلیل است که احساس می کنندکسی از رابطه ی آنها خبر ندارد به دنبال حل مسئله باشیدتا از هم پاشیدن زندگی پدر ومادرتان

      پاسخ
      • سلام من ۱۳ سالمه حدودا دو سالی میشه که مادرم داره به پدرم خیانت میکنه
        اوایل یه شماره‌ی‌ جدید داخل گوشیش‌ بود که من ازش‌ می پرسیدم کیه اما اون همش میگفت که یکی از دوستام که تازه شمارشو پیدا کردم
        بعدا چتاشونو‌ که خوندم بیشتر شک کردم و با
        گوشی خودم به اون طرف زنگ زدم که یه مرد
        برداشت و متوجه خیانت مادرم شدم
        الان چند هفته هست که یه شماره جدید هم داخل گوشیش‌ دیدم که بازم گفت یه‌ دوست
        جدیدشه‌ تا اینکه امروز چت هاشون رو خوندم و متوجه شدم که‌ با هم رابطه جنسی داشتن
        من دور روز‌ همراه پدرم بیرون بودیم و مادرم خواست‌ که خونه بمونه وقتی روز دوم بهش زنگ زدم گفت که داره‌ میره‌ بیرون و پیش دکتر کار داره بعدش تا چند ساعت گوشیش خاموش بود که بعدا گفت خطم به هم‌ ریخته بوده اینطوری شده وگرنه گوشیم خاموش نبوده
        من واقعا دارم خورد میشم وقتی بابام میبینم
        چشام پر اشک میشه
        بابام هیچی برای ما کم نمیزاره‌ وضع مالیمون‌ هم خوبه ‌هر چی مامانم بخواد براش میخره‌
        خلاصه از همه نظر خوبه واقعا دلیل خیانت
        مادرم رو نمیفهمم نمیتونم هم به روش بیارم
        چون انکار میکنه و انقدر خودشو زن مومن‌ و با خدایی نشون داده که هیچکس حرف منو باور نمیکنه
        ما توی روستا‌ هم هستیم نمیتونم‌ برم‌ پیش مشاور میشه لطفا راهنمایی کنید که باید چیکار کنم خیلی داغونم

      • سلام دخترم و ۱۲ سالمه و چند ماهی هست که متوجه شدم مامانم با پسر خاله بابام رابطه داره ، خودم چتشون رو خوندم ، ۲ بار هم با مامانم صحبت کردم و منو پیچوند و دسته پیش گرفت که پس نیوفته . نمیدونم چرا واقعا داره این کارو میکنه بابا ی من حتی حاضره براش جونشم بده ، کلی کار کرد تا براش خونه خرید ، ماشین دلخواهش رو براش خرید و …
        تازه انقد هم بابام مامانم رو بیشتر از من دوست داره که حاضره من بمیرم ولی یه تار مو از سر مامانم کم نشه ، در این حد عاشقشه
        و فقط مشکلش اینه که خیلی بلد نیست محبت کنه ، و بیشتر محبتش رو تو کاراش نشون میده نه با حرف
        و فکر می‌کنم سر همین موضوع داره با بابام همچین کاری میکنه
        آخه قبلا هم بهش خیانت کرده و بابام بخشیدتش ، اینو از دعواها شون حدودا ۲ سال پیش فهمیدم
        به خدا دارم دیوونه میشم روز شبکارم شده گریه کردن توروخدااااااا بهم بگید چیکار کنم
        به فکرم رسیده به عمه هام یا مامان‌بزرگم بگم و بهم کمک کنن یا همون مستقیم به بابام بگم توروخدا بهم بگید که کدوم رو انجام بدم یا اصلا انجام دادنشون درسته یا نه
        تورو خدا بهم بگید دارم دیوونه میشم ممنونم ازتون

  • سلام. مادر من گوشی هوشمند نداشت و الان تقریبا دوماهه که خریده، خیلی با گوشی کارمیکنه کلا از کارای خونه و همچی میزنه و خودشو با گوشیش سرگرم میکنه من بهش شک کردمو یبار اتفاقی پیاماشو با یه مرد دیدم و بهش گفتم با کیا چت میکنی سریع واکنش نشون داد و گفت هیچکس مزاحم بود و منو وست بسر کرد، من پدرم راننده کامیونه و زیاد خونه نیس درطول هفته، مادرم چندبار صبح زود و اخرشب میذفت بیرون و میگفت کارداره و چون همیشه ابجی کوچیک ترمو میبرد همراش و این سری نمیبرد من خیلی شک کردم چون به خودشم خیلی میرسید. من چندباری بهش غیرمسقیم گفتم که انقد سرگرم گوشی نباشه درست نیس و هردفه من میگم بامن دعوا میگیره واکنش تندی نشون میده. من حالم خوب نیست فکر و ذکر مامانم و کاراش اذیت میکنم نمیتونم روی کارامو درسام تمرکز کنم من امسال کنکور دارم هی میخوام بهش فکر نکنم ولی نمیشه و خیلی اذیتم میکنه یه حس تنفر و بدی نسبت به مادرم پیداکردم، پدرم در هفته شاید یک روزش خونه باشه اون یک روزم که هست ماورم همیشه بخاطر پول گرفتن ازش عذابش میده و غر میزنه و منم تا صحبت میکنم همیشه بهم میگه ساکت شو خفه شو، واقعا نمیدوتم چیکار کنم شب و روز ندارم توروخدا یکی کمکم کنه

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 12, 2021 09:39

      باسلام با توجه به شرح حال رابطه پدرو مادر شما با تعارضاتی همراه است وعدم صمیمت وخالی شدن مخزن عاطفی زوجین می تواند زمینه پیمان شکنی باشد از مادرتان بخواهید برای رفع مشکلات ارتباطی وحل تعارصات با پدرتان از یک زوج درمانگر کمک بگیرد

      پاسخ
    • سلام من ۱۳ سالمه و دخترم پ فهمیدم که مامانم حدودا سه ساله که داره ب بابامرخیانت میکنه
      از وقتی ک با یه پناهگاه حیوانات اشنا شدیم مامانم با صاحب پناهگاه رابطه برقرار و ب بابام خیانت کرد… مامانم میدونه ک من میدونم ولی بازم اهمیت نمیده… از وقتی با اون مرد اشنا شده همیشه باهام مثل یه دشمن رفتار میکنه…. واقعا نمیدونم چیکار کنم حتی هشت بار خودکشی ناموفق داشتم…. تروخدا التماستون میکنم راهنماییم کنین😭😭😭

      پاسخ
      • تحریریه همدل مشاور
        می 31, 2021 09:31

        باسلام عزیزم قبل از هرچیزی حتما حتما باید از نظر اختلال MDD بررسی شوید از یک روانشناس متخصص کمک بگیرید واین موضوع را با مادرتان بصورت کاملا شفاف مطرح نماید

  • فرانک
    می 1, 2021 01:30

    سلام وقتتون بخیر من فرانکم و ۱۲ سالمه و اصلا حالم خوب نیست مادرم چند سالی هست که هممونو سر کار گذاشته درسته هیچ چیزی کم نگذاشته ولی واقعا از نظر روحی اسیب دیدم و حتی به مادرم گفتم این‌موضوع رو ولی هر بار یه دروغ به من گفته حتی چند بار خواستم خودکشی کنم ولی نتونستم لطفا از صورت پیام بهم راهکار بدید

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 12, 2021 09:39

      باسلام چه موضوعی را به مادر گفته اید؟؟؟؟ توضیحات ناقص می باشد

      پاسخ
    • سلام من ۲۴ سالمه و به تازگی با خانومی نامزد کردیم و قرار ازدواج کنم دیروز به همراه نامزدم و مادرم توی قطار بودیم که من و نامزدم متوجه تماس تصویری زننده مادرم با یک پسر جوون شدیم ولی هیچ واکنشی نشون ندادیم ….اما تمام ابروم پیش نامزدم رفت….
      این اولین بارش نبود تا الان ۴ بار متوجه
      چیزهایی که نباید میشدم شده بودم ولی با هیچ کس مطرح نکردم
      بار ها پیامش رو با مردهای مختلف و تماس های تلفنیش رو شنیده بودم و با واکنش های مختلف سعی کردم اصلاحش کنم
      باهاش صحبت کردم پیش روانپزشک بردمش سعی کردم رابطه پدر مادرمو به هم نزدیک کنم سعی کردم از خدا بترسونمش و از ابروش ….اما همش بی فایده بود حتی کلی گریه کردم و التماسش کردم این کار ها رو نکنه بهش گفته بودم اگه پدرم رو دوست نداره ازش طلاق بگیره من کمک میکنم پشتش وایمیستم با مردی که دوست داره ازدواج کنه اما اون این کارم نکرد
      اخرین بار جونم به لبم رسید و قسم خوردم اگه باز هم چیز مشکوکی ببینم همه چیز رو این بار به پدرم بگم
      که دیروز به طور اتفاقی دیدم با پسر خیلی کوچیکتر از خودش تصویری و با شکلک های زننده صحبت میکنه
      این جریانات تازه نیست و اولین خیانتی که ازش نسبت به پدرم دیدم زمانی بود که ۱۱ ۱۲ سالم بود
      تصمیم گرفتم پدرم رو به طریقی در جریان بذارم و مایلم که پدرم طلاقش بده
      نسبت به پدرم احساس دین میکنم که این همه مدت بهش چیزی نگفتم من به مادرم خیلی فرصت دادم ولی دیگه واقعا کاسه ی صبرم لبریز شده و به کل برای من مرده فقط میخوام از زندگی ما بره که باعث بدنامی ما نباشه
      به اینم اشاره کنم که من برادرم ۱۱ سالشه
      و خودم ترنس زن به مرد هستم و یکساله مراح تغییر جنسیتم رو انجام دادم همسرم هم ترنس مرد به زن هست
      وضعیت مالی خیلی خوبی ندارم پدرم مرد خسیس و بیخیالیه و با فشار های مادرم به ما کمک مالی میکنه
      حالا من واقعا نیاز به راهنمایی دارم…..
      میدونم با فهمیدم پدرم شاید آسیب اصلی به من و نامزدم برسه ولی دیگه واقعا من با مادرم اتمام حجت کرده بود و هیچ راه دیگه ای رو پیش روم نمیبینم

      پاسخ
  • سلام من ۱۹ سالمه مادرم خیانتش ثابت شده و فکر کنم جرمش اعدامه من دارم زره زره خورد میشم لطفا کمکم کنید پدرمم رضایت نمیده دوروزه مادمو بردن زندان با پدرم اینا هن دعواکردم الان شبا بیرون میخام حتی فکر کشتن خودم وطرف هم به زهنم خطور کرده تا امشب میکشمش اگه بتونم اگه نتونم خودمو میکشم مادرم خیلی برام زحمت کشیده اما من نمیتونم برای اون کاری کنم و احساس گناه میکنم خیلی هم وابستشم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 9, 2021 10:09

      باسلام جنسیت؟؟؟ قطعا ترک خانه پیامدهای منفی برای شما خواهد داشت درپیمان شکنی شخص آسیب دیده بشدت از نطر روحی روانی دچار مشکل می شود وباید پروسه درمانی توسط یک متخصص انجام شود ولی با توجه به شرایط شما سعی کنید از فردی قابل اعتماد واینکه پدر شما از ایشان تاثیر وحرف شنوی داشته باشد کمک بگیرید

      پاسخ
      • سلام،من سیزده سالمه و حدودا یک ماهی میشه که فهمیدم مادرم با دو سه نفر رابطه داره و مطمئنم که یکیشون و دیده و حتی رابطه ی جنسی داشتن،به مادرم گفتم،گفت مزاحمن و فلان،وقتی گفتم اینو چرا دیدی گفت میخواستم ببینم اینا کی هستن که مزاحم میشن،در ضمن مادر و پدرم یکساله که مشکل دارن،پدرم مادرم رو دوست داره ولی مادرم متاسفانه درخواست طلاق داره،نمیدونم باید چیکار کنم،دارم میمبرم،هر موقع مامانمو میبینم از استرس هم رنگم مثل گچ میشه هم تمام بدنم میلرزه و کل دست و پاهام یخ میکنه،حتی حالت تهوع هم میگیرم،واقعا اونشب خواستم فرار کنم از خونه ولی نتونستم😭خیلی دختر شاد و سرزنده ای بودم،ولی دیگه زندگیم زندگی قبلی نشد،شب ها موقعی که ایرم اب بخورم کنج دیوار وایمیسم و همینجوری بدون احساس به زمین نگاه میکنم،تقریبا نیم ساعت،خلاصه که حالم خیلی بده ترو خدا کمکم کنید😭😭😭😭

  • سلام من یک دختر 13 ساله هستم. ما می‌خواستیم خونمون رو تعمیرات و اینا کنیم اولش که رفتیم دفترشون که کاغذ دیواری و… انتخاب کنن (من و خواهر کوچکترم هم رفته بودیم)حس کردم مَرده همش به مامانم نگاه می‌کنه شک کردم چند روز گذشت من رفتم تو گالری اسکرین‌شات های مادرم.چیزی دیدم که دعا میکردم کور بودم نمی‌دیدم چت میکردن مرده می‌گفت دوست دارم شوخی میکردن و اینا حالم اصلا خوب نبود البته بگم پدرم یکم کم فعالیت است دستم می‌لرزید پاشودم رفتم تو اتاقم فقط گریه می‌کردم وقتی هم کسی من رو میدید دلیلش رو می‌پرسید به چیز دیگه ربطش میدادم. بعد چند روز که داشتم قایمکی گریه میکردم مادرم من رو تصمیم گرفتم همه چیز رو بگم گفتم و مادرم گفت نه من می‌خوام برم خونه اون که چی من به کسی نیاز ندارم تو اشتباه کردی تو به من تهمت زدی… منم با خودم گفتم شاید دیگه تکرارش نمی‌کنه ولی اشتباه می‌کردم ۳ بار مچ مامانم رو گرفتم چند روز پیش هم متوجه شدم مادرم باهاش رابطه جنسی داشته چند بار ، دنیا رو سرم خراب شد اصلا باورم نمیشد مادر من به این پاکی ازش توقع نداشتم از اون موقع شروع شد که اصلا نمی‌تونستم بهش فکر نکنم فکر کنم روزی ۵ بار گریه میکردم.دیگه با خودم گفتم ولش کن اون خودش داره زندگی خودشُ به گند می‌کشه.تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم که امروز چیزی که باورم نمی شد اتفاق افتاد ، مادرم ازش بارداره رفتم سابقه گوگل شو چک کردم دیدم نوشته سقط جنین و اینا دیگه باورم شد الان هم دارم گریه میکنم نمیتونم چکار کنم تورو خدا بهم بگید دارم می‌میرم. هموجور که گفتم پدرم بیشتر مواقع دراز کشیده فعالیتی نداره و مادرم همه کار ها رو می‌کنه فکر کنم بخاطر همینه مادرم خیانت کرد. فقط تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم دوباره برم باهاش حرف بزنم؟

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 9, 2021 10:08

      باسلام اشاره کردید که فعالیت پدرم کم است یعنی از کار افتاده است یا اینکه در روابط با مادرتان منظورتان کدام یک از این دو مورد بود؟؟؟؟ بهتر ین کار این است که یک بار دیگر بصورت شفاف هر چه را که دیدید ومی دانید برای مادرتان توضیح دهید واز درگیریهای ذهنی خود باایشان صحبت کنید واینکه آسیب های احتمالی که برای شما وخواهرتان ممکن است پیش بیاید وایشان را مجاب کنید اگر از زندگیشان راصی نیستند از یک زوج درمانگر کمک بگیرد تا راهکار درست را به ایشان پیشنهاد دهند

      پاسخ
      • هردوشون پیش مشاور میرن. دیگه بخدا نمیدونم باید چکار کنم هیچوقت فکر نمیکردم خیانت مادر بخواد اینقدر عذاب آور باشه.

      • تحریریه همدل مشاور
        می 23, 2021 08:44

        باسلام بهترین کار را برای حل این مشکل پیمان شکنی انجام می دهند پس شما نگران نباشید ومطمئنا مشاور می تواند به انها کمک کند

    • سلام وقت بخیر من 18 سالمه و
      چندماهی میشه که متوجه رابطه مادرم با یکی از همکاراش شدم چون کارایی رو انجام میداد و رفتارایی داشت که قبلا نداشت ی شب سرگوشیش رفتم و چت هاشو با اون مرد خوندم نابود شدم تمام شب لرز داشتم و بالا میاوردم چون آدم درون گرایی هستم و از همه مهم تر خجالتیم فردای اون روز برای مادرم حرفامو نوشتم و بهش دادم وقتی خوند شروع کرد به جبهه گرفتن و منو متهم کرد ک ب چ اجازه ای رفتم سرگوشیش و بعدش که من ازش خواستم توضیح بده که چرا و برای چی اینکارو کرده بهم گفت به تو ربطی نداره چه دلیلی داره من برای کارام به تو جواب پس بدم همه حرفایی ک ی زمانی بهم میگفت رو براش تکرار کردم ولی کاملا عقایدش عوض شده من خیلی شکستم چون مادرم برام ی الگو بود ی اسطوره بود و اون خیلی راحت اعتماد منو شکوند و منو رنجوند من همه اینارو بهش گفتم ولی هیچ تاثیری نداشت نه تنها پشیمون یا شرمنده نبود بلکه رمز گوشیشم عوض کرده و ب من دیگه اعتماد نداره و اون شخص رو هم با اسم یک زن سیو کرده و همچنان باهاش توی رابطس گاهی وقتا احساس میکنم با نفرت نگام میکنه توجهش نسبت بهم کم شده و همش با گوشیش کار میکنه وقتی از محلکارش میاد خونه (پدرم ب مادرم خیانت میکرده و میکنه اینو هممون میدونیم و منم میدونم ک این خیانت دیدن و بی محبتی از سمت پدرم باعث این میتونه شده باشه ولی واقعا وقتی حرفایی ک مادرم بهم میگفت و شعارهاشو یادم میاد حالم بد میشه و با خودم میگم ی آدم چقدر میتونه تغییر کنه آخه) مادرم همیشه میگه ک پدرمو دوست نداره و من هم ی مدته احساس میکنم منو با نفرت نگاه میکنه و با حسرت از آزادی و خوشگذرونی دوستاش میگه از ی طرفی دلم براش میسوزه چون اونم قربانیه خیانت پدرمه ولی از طرف دیگه اعتمادم امیدم همه چیزم همه افکارم دررابطه باهاش شکسته و از بین رفته کل فامیل ی جورایی متوجه شدن ک بیش از حد سرش تو گوشیه ولی اون انگار بیخیال ابروش شده و دیگه ترسی نداره از خودم بدم میاد هرروز و هرشب آرزوی مرگ میکنم من واقعا عاشق مادرم بودم و هستم اون زن فداکاریه ولی الان یک مدته خیلی عوض شده حتی حرفا و رفتاراشم تغییر کرده من حالم خیلی بده خیلی میترسم که تنهاامید زندگیمم از دست بدم من خیلی ناراحتم که الگوم جلوی چشمام خورد شد من از درون شکستم و مادرمم متوجه شده ولی ب روی خودش نمیاره و طوری رفتار میکنه انگار نمیبینه
      هراز چندگاهی خودمو راضی میکنم که مادرم لایق دوست داشته شدن و ی رابطه عاشقانه داشتنه ولی بعد دوباره میشکنم و آرامش موقتیم از بین میره نمیدونم ولی هرکار میکنم نمیتونم با این موضوع کنار بیام اونقدر خستم که فقط دلم میخواد بمیرم و نبینم این روزا رو ک عشقم جلو چشمام هرروز کم ارزش تر میشه😔بمیرم و دیگه منی نباشه ک اتصال دهنده رابطه پدر و مادرم باشه ک مادرم راحت بتونه بره دنبال عشقش ک دیگه هروقت منو نگاه میکنه یاد شکستای زندگیش نیوفته
      خیلی احساس تنهایی میکنم من بچه ای بودم ک مادرم همه چیزم بود رفیق مادر پدر خانواده خواهر برادر همه کسم بود ولی الان خیلی احساس تنهایی میکنم وقتی چتاشونو میبینم از وجود خودم متنفر میشم از همه چی متنفر میشم حتی یک بار بعد از اونروزی ک بهش گفتم از رابطش خبر داره غیرمستقیم دربارش حرف زدیم ولی بازم باتمام این وجود هیچ تاثیری نداشته نمیدونم واقعا اون آدم چقدر براش ارزش داره که نه حرفامو میشنوه نه نابود شدنمو میبینه امشب خواب ب چشمام نمیاد از وقتی فهمیدم شب و روز ندارم واقعا امید داشتم که وقتی باهاش حرف میزنم ارتباطشو قطع کنه ولی این کارو نکرد من دارم میمیرم از غصه ک انقدر براش بی ارزشم منی ک همیشه ادعا میکرد همه جون و زندگی و امیدشم ولی احساس میکنم دیگه نیستم احساس میکنم دیگه خودمم و خودم
      حالم از خانوادم بهم میخوره همیشه افتخار میکردم ب داشتن مادرم ولی الان دیگه نمیتونم واقعا این کارو کنم حتی ب خودکشیم فکر کردم😔منی ک تو بدترین شرایط زندگیم به خودکشی فکر نکرده بودم خداروهزاربار شکر میکنم که خواهر و برادری ندارم و حداقل ی بچه بی گناه دیگه مثل من بدبخت نمیشه فقط با خوندن نظرات ی ترسی تو دلم نشسته درباره اینکه از همکارش حامله نشه ی وقت😓 و مورد اخر اینکه من خیلی وابسته ب مادرم هستم توروخدا کمکم کنین این وابستگیو از بین ببرم وگرنه اگه ی روزی بزاره و بره من به هیچ میرسم
      فقط دعا میکنم ک هرچه زودتر مادرم ب خودش بیاد و بیشتر از این حرمتایی ک بینمونه رو نشکنه و احترام و شان خودش رو با اینجور روابط نادرست پایین نیاره😔
      بخدا ک آتیش میگیرم وقتی ک یادم میاد با فکر اینکه من چتاشونو نخوندم بهم میگفت فقط ی دوستی سادس😭درصورتی ک من همه چیو میدونستم و از درون داشتم میمردم تا دهنمو باز نکنم و نگم ک از همه چی خبر دارم😭😭😭 و از همه مهم تر اینکه میدونم اون مرد مادرمو دوست نداره و بخاطر چیزهای دیگه باهاش تو رابطس و این منو بیشتر از همه میسوزونه😭

      پاسخ
  • سلام من۱۴سالمه ویک سالونیمه متوجه خیانت مادرم شدم.پدرم هم نمیدونه دارم دیوونه میشم وخیلی عذاب میکشم.نمیدونم باخالم صحبت کنم یانه ولی بهش اعتماد ندارم.یه روزتوی لب تاب عکسای مادرمو با یه مرد دیدم ووقتی‌ بهش گفتم انکار کرد و گفت اشتباه میکنی اما وقتی گفتم به همه میگم گفت خواهش میکنم زندگی منو خراب نکن.اما هر روزازصبح تایه ساعت قبل اینکه‌ بابام بیاد خونس.اس ام اساشم بااون آقا دیدم دیروز هم کلی نامه عاشقانه توکمدش پیدا کردم که اون آقا نوشته بود.واینکه‌کلا پدرمادرم دعوایی هستن۳ساله مامانم میخاد جداشه ولی بابام طلاقش نمیده.واقعاخسته شدم بسکه ریختم توخودم دارم افسرده میشم نمیدونم به خالم یامامانبزرگم بگم یانه ولی‌میترسم همه چیو خراب کنن.خواهش میکنم کمکم کنین🙏🏻😔😭

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 9, 2021 10:08

      باسلام با توجه به شرح واینکه پدرو مادر شما تعارضات زیادی را دارند فقط زوج درمانگر است که می تواند به انها کمک کند واطرافیان عملا کار مثبتی نمی توانند انجام دهند از هردو انها بخواهید که به بخاطر مشکلاتشان به زوج درمانگر مراجعه کنند

      پاسخ
  • سلام مبینا هستم 15ساله از تهران.
    از زمانی که خیلی کوچک بودم متوجه رفتار های غیرعادی مادرم میشدم و بارها هم تو گوشیش مردی رو دیده بودم که به اسم میترا سیو شده و با مادرم در ارتباطه حتی گاهی اوقات که اون شخص زنگ میزد من از قصد جواب میدادم و متوجه میشدم که اون شخص واقعا یک مرده اما اون شخص تا صدای من را میشنید از دروغ میگف که اشتباه گرفتم.
    یکبار که این اتفاق افتاد به مادرم گفتم که اگر اشتباه گرفته چرا شماره‌اش سیوه اما جواب های صد من یه غاز میداد و منم تصمیم گرفتم که دیگه به کاراش اهمیت ندادم اما الا دوباره جند ماهی هست که متوجه شدم با مغازه دار محلمونه و یکبار هم باهاش در میون گذاشتم اما مادرم گریه کرد و گفت اشتباه میکنی اما من پیام هاشو خونده بودن حرفایی که به پدرم نمیزنه رو به اون میگف.
    اما گردن نگرفت ک همچین چیزی هست.
    الان هم شبها به بهونه‌ی خریدن خوراکی هرشب سه چهار بار به بیرون میرود و من واقعا دیگه از این وضعیت خسته شدم حتی دچار افسردگی شدم که معلمان مدرسه به مادرم گفتند که مرا پیش مشاور بفرستند اما فایده‌ای نداشت من این موضوع را نمیتوانم به هیجکس بگویم واقعا دیگه دارم میمیرم.
    بیشتر از همه دلم برای پدرم میسوزد اخه پدر من بخاطر آسایش ما همیشه شیفت شبه و مادر من از این موضوع سو استفاده میکند.
    امروز مادرم دوباره گفت که خواهر کوچکترم را نگه دارم تا او به جایی برود اما وقتی بهش گفتم تو دروغ میگی و میری سر قرار حرف های رکیکی بهم زد.
    دیگه از زندگی سیرم.
    از همه بدم میاد.
    مادر…پدر…خانواده….رفیق.
    دوست دارم بمیرم.

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 2, 2021 16:18

      باسلام در بحث پیمان شکنی والدین عوامل زیادی دخیل هستند چون این مسئله را با مادرتان مطرح‌نموده اید وتاثیر رفتاری نداشته است شما قبل از هرچیزی نیاز به ارامش روانی داریدودراین شرایط بهترین کمک را یک فرد متخصص می تواند انجام دهد پس شما برای بهبود وضعیت خود به یک درمانگر خانواده مراجعه نماید تا بدین وسیله با مادر شما ارتباط بگیرد وراهکار درست ارائه شود

      پاسخ
  • من دریا هستم و ۱۴ سالمه مادرم حدودا دوسال و نیمه که داره به پدرم خیانت میکنه اولین بار عمم فهمید و به منم گفت که من شدیدا ناراحت شدم مامان و عمم خیلی در این مورد با هم دعوا کردن مامانم خوب میدونه که من خبر دارم ولی اصلا اهمیت نداد چون رابطه خوبی با مامانم نداشتم با پیامک بهش گفتم چه حالی دارم ولی باز هم اهمیت نداد دیگه نمی دونم باید چیکار کنم خیلی وحشتناکه😭😭😭😭لطفا کمکم کنید که یه جوری مامانم رو از اون آقا جدا کنم لطفااااااااااااااااااااا

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      می 1, 2021 10:57

      باسلام با توجه به شرح بهترین کار این است که در کمال ارامش نه درگیری وجربحث ( می توانید از عمه نیز کمک بگیرید زیرا ایشان نیز از پیمان شکنی مادرتان مطلع هستند) وی را متقاعد کنید که از یک زوج درمانگر برای سبب شناسی وارائه راهکار کمک بگیرد

      پاسخ
    • سلام نزدیک 2ساله مادرم داره با ۲مرد صحبت می‌کنه وقتی مادرم می‌ره بیرون من گوشیش و داشتم و دیدم که با 2داره صحبت می‌کنه به به یکیشون گفته بود من خارجم و همش اسمشو با جان صدا میکردمن وقتی7سالم بود مادرم می‌رفت بیرون منو میبرد و می دیدم که مادرم می‌ره پیش یک مرد اون مرده برای من همش اسباب بازی می‌گرفت مامانم به من می‌گفت به بابات گنو که اومدم بیرون با این مرده حرف زدیم بعد رفتیم خونه داداشم که 17سالش بود گفت کجا رفتید با کی رفتی گفتم مامان یک دوست مرد داشت با اون رفتیم بعد دیدم داداشم حالش خراب شد به مامانم چیزی نگفت بعد من تصمیم گرفتم دیگه بهش چیزی نگم بعد من الان 15سالمه به خواهر 17سالم گفتم اون به گفت ولکن به توجه اون زنه از این داستان بابام کم به مامانم بدی نکرده فقط ۴دعوا کردن که یک بارش بابام گوشی مامانم و داشت زنگ زد به همه مخاطباش که اونجا من 8سالم بود دیدم همه اومدن در خونه ما دیدم همشون ماشاالله از 20نفر 8مردن بعد گذشت گذشته الان من دیدن مامانم با 2حرف میزنم برایش ناز میاد نمیدونم من عاشق این خندیدناتم از این داستان ها الان من حالم خیلی خرابه میشه بگید به کی بگم چیکار کنم دیگه خسته شدم از این زندگی والا1.2بار به خود کشی فکر کردم کمک کنید

      پاسخ
      • تحریریه همدل مشاور
        می 26, 2021 16:26

        باسلام حتما این موضوع را با مادرتان در میان بگذارید ودرمورد چیزهای که ذهنتان رااز کودکی تا به امروز درگیر نموده برایشان توضیح دهید وحتماایشان را مجاب نماید از یک زوج درمانگر کمک بگیرد واگر افکار خودکشی دارید حتما باید از نظر اختلالMDD بررسی شوید

  • من 12 سالمه و از وقتی مامانم با یه نفر چت میکنه و از اونجایی که مرد رو میشناسم بسیار عصبیم و پدرم رو هم خوب میشناسم.روی کار هام تمرکز ندارم و این فکر همه جا باهام میاد و همچنین دروغ های مادرم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      آوریل 28, 2021 19:00

      باسلام اگر ارتباط عاطفی خوبی بامادر دارید بصورت حضوری این مسئله را به وی بگوید

      پاسخ
  • سلام من کیخسرو هستم و ۱۴ سالمه و تقریبا نزدیک به ۲ ساله که مامانم همیشه داره با افراد مختلف صبحت می کنه و حتی ی بار که من گوشیش رو چک کردم نزدیک به ۵ یا ۶ نفر شماره مرد داشت ولی با اسم زن سیو شون کرده بود و بابام اصلا اینو نمی فهمه و من اصلا روم نمیشه با مامانم در مورد این جور مصاعل حرف بزنم واقعا نمی تونم وقتی بابام صبح های زود سر کار میره یا کلا شیفت هسته از ۱ تا ۵ یا ۶ ساعت می شینن حرف می زنن و تو حرف زدنشون از ی جور کلمات عجیبی مثل عزیزم عشقم حرف می زنن ولی ی بار من ساعت ۱۰ یا ۱۱ رفتم بخوابم چون فردا ساعت ۸ کلاس آنلاین داشتم بعدش بابام هم شیفت بود بعد تقریبا ساعت های ۲ بیدار شدم تنو بدنم داشت می لرزید دستم داشت عرق می کرد واقعا نمی دونم چه کار کنم و این که رابطه بابام با مامانم خیلی خوبه ولی چرا واقعا این کارو می کنه اون شب من وحشت برم داشت با حرف هایی که مامانم می زد و من رابطه ام با مامانم خوبه ولی من اصلا نمی تونم با مامانم در این مورد حرف بزنم در کل بگم من خجالتی هستم و زیاد احساساتم رو بروز نمی دم یعنی اصلا

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      آوریل 28, 2021 19:00

      باسلام پیمان شکنی مادرتان بیشتر به روابط پدر ومادرتان مربوط می شود تا شما اگر بخواهید زیاد خود را درگیر این مسئله بکنید فقط از نظر فکری وروانی بهم می ریزید چون ارتباط خوبی با مادر ندارید از طریق پیامک بیان کنید ووضعیت روحی وروانی خود را برایشان توضیح دهید

      پاسخ
  • سلام من ۱۷ سالمه و تازه خیلی اتفاقی متوجه شدم که مادرم با یکی چت میکنه اما از لحاظ جنسی نه . بهش میگه عاشقش شده. درمورد رابطش با پدرم هم نمیشه گفت عاشق همن اما متنفرم نیستن . هرچند معمولا با هم دعوا میکنن . پدرم یه ادم مستقله و تصمیمایی که مربوط به همه خانواده میشه رو خودش میگیره مثله عوض کردن خونه و .. و این خیلی مادرمو ازار میده. وقتی فهمیدم مادرم با کسی چت میکنه اولش حس خاصی نداشتم هم میگفتم خب مادرم عاشقه هم میگفتم نباید این کارو میکرد. الان یه حس خیلی بدی دارم اما نمیدونم واقعا چیکار کنم. میشه کمکم کنید

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      آوریل 28, 2021 18:54

      باسلام در بحث پیمان شکنی علت های مختلفی دخیل هستند قبل از هرچیزی شما نباید خود را بیش از حد درگیر این مسئله بکنید چون این به والدینتان بیشتر مربوط است مسئله را با مادرتان مطرح کنید واز او بخواهید از یک زوج درمانگر کمک بگیرد

      پاسخ
      • فائزه
        می 31, 2021 19:37

        سلام خسته نباشین من یه دخترم که ۱۹ سالمه امسالم کنکور دارم متاسفانه چند سالیه میدونم مامانم با مردی ک فامیله رابطه داشت منتها اون مرده چند سال پیش ازدواج کرد رابطشو با مامانم قط کرد و الان کلی بچه داره اما بعد چند سال پیداش شد و دوباره مامانم خامش شد از طرفیم مامانم غیر از اون با مرده دیگه ک فامیل پدرمه رابطه داره که میشه پسر عمه ی بابام بابام خیلی به پسر عمه اشغالش که مامانم باهاشه اعتماد داره این آشغال حروم زاده به مامانم گفته بیا فرار کنیم با بچه هات!!! من دوتا داداش کوچیک تر از خودم دارم خلاصه مامانم از اون یارو ک عاشقش بود با اونم بود با این پسر عمه ی بابامم بود بهش گفتم اون یارو ک عاشقش بودی کم بود حالا اینم اضافه شد جدیدن یکی دیگم اضافه شده ک کلن غریبس مامانم میگه من تنهام کی سنگ صبورم میشه با تموم دل شکستگی ک داشتم رفتم گفتم هر کاری کردی بخشیدمت فقط از این راه کثیف بیا بیرون گفت نمیتونم منو پس زد و امروز گف نمیتونم جدا شم گفتم حداقل با یکیشون باش و بازم دروغ گفت گفت ک باشه و تا اینکه مامانم تا حد رابطه جنسی و سکس با پسر عموی بابام پیش رفته ک اس ام اساشونو دیدم تازگیا حتی شک کردم ک داداش کوچیکم برادر نا تنیه منه ک این منو داغون کرد از اونجا شک کردم ک شباهت غیر قابل انکاری به پسر عموی بابام داره خواهش میکنم راهنمایی بکنین چه غلطی بکنم تازه بابای من ادم زحمت کشیه ولی مامانم بیشتر میخواد حتی جدا میخوابن دیگه پدر منم نیاز داره به مامانم میگم طلاق بگیر هر کار دوس داری بکن فقط جدا شو ک بابامم از بلاتکلیفی در بیاد مادر یه مظهر پاکیه اما مادر من اینکارارو کرده من خیلی حالم بد بود خوشکیم کردم قرص خوردم ولی نمردم اما خوشبختانه برام خاستگار اومد ک فوق‌العاده ادم خوبیه و دوسش دارم فقط دلم به اون خوشه الانم دارم درس میخونم برم شهر اونا از این اتفاقای کثیف دور باشم

      • تحریریه همدل مشاور
        جولای 1, 2021 17:16

        باسلام با توجه به شرح حال من شما را درک می کنم که در شرایط روحی مناسبی نیستید پیمان شکنی مادر شما بیشتر به پدرتان مربوط است واین دونفر باید در مورد زندگیشان تصمیم بگیرند نکته خیلی مهم شما باید سعی کنید تصمیم نادرستی برای ازدواج وزندگی اینده خود نگیرید وصرفا بخاطر رفتار مادر بدون شناخت ازدواج نکنید پس بهتر است بیشتر انرژی وزمان خود را صرف پیشرفت تحصیلی وتصمیم گیری درست برای ازدواجتان کنید

  • سلام من ۱۶ سالمه و تقریبا ۵ ساله مامانم با مردای غریبه در ارتباطه و پدرم از این اتفاقا خبر داشت بار اول دعوا ب پا شد ولی دفعه های بعد بابام هرکاری برای مامانم کرد تا مامانم سمت خیانتو اینا نره و مامانم یطور جلوه داد ک نمیره و پدرم محل کارش عوض شد و یجای دیگ رفت و ما هم یجای دیگه و از پدرمون دور شدیم…و الان سه ساله که مامانم شبا دیر میاد خونه حتی بعضی وقتا خودم متوجه میشم ک مامانم ساعت ۸ صبح اینطوریا میاد خونه تاحالا شده که من تا دو روز مامانمو نبینم چون همینکه میاد خونه سریع دو دقیقه بعدش آماده میشه میره بیرون..زندگیرو برامون تیره و تار کرده من دوتا داداش کوچیک دارم که الان نیاز به محبت مادرانه دارن..هیچ تمرکزی رو درسشون ندارن..یه هفته ای هم مامانم پیش مشاورا رفت ولی بعد از یه هفته بدتر شد روز ب روز بدتر میشه حتی نمیتونم باهاش حرف بزنم..یا جلوشو بگیرم یا دعوا راه بندازم..خاله ها و داییامم کلا بیخیالش شدن هرچی بهشون بگم عین خیالشون نیست..ب بابامم نمیتونم بگم یعنی دلم نمیاد..چندین بار به مامانم گفتم اگه به اینکارات ادامه بدی زندگیمو خراب کنی ی بلایی سر خودم میارم ولی عین خیالش نیست..ب حرفاو کارای هههیشکی ههههیشکی توجه نمیکنه..فقط خودشو میبینه و ماشینشو گوشیشو ادمای توی گوشیشو اینستاشو..

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      آوریل 13, 2021 08:53

      باسلام با توجه به شرح حال ایا مادر شما رابطه های جنسی متعدد دارد؟؟؟ اگر جواب بله است ایشان باید از نظر اختلال نمفومانی بررسی شود زیرا در این اختلال هم به دلیل فاکتور فیزیکی که شامل عدم تعادل هورمونی یا آنومالی های وهم اختلالات خلقی باعث افزایش میل جنسی می شود پس مادر شما باید توسط پزشک وروانپزشک بررسی شود نه مشاور

      پاسخ
    • خیلی ناراحت شدم با اینکه شبیه همیم 🙂 امیدوارم ک رها شی ی رور

      پاسخ
  • سلام من ۱۵ سالمه و حدود یک ماهه که متوجه شدم مادرم با فردی صحبت میکنه البته مادرم به من گفت که اون فرد یک زنه ولی موقع صحبت شنیدم که میگفت ” هیچکس جز تو نیاز های منو … ” درست یادم نیست ولی همچین چیزی بود . من هم باخودم گفتم اشتباه میکنم امکان نداره مادر من با یک مرد اینطور صحبت کنه ولی هرموقع که صحبت میکرد میرفت تو اتاق در رو می بست و به ما میگفت تو اتاق نریم و حرف نزنیم چند روز پیش هم دیدم یک مرد به گوشیش پیام داده ” کی کارت تموم میشه ” من باز باخودم گفتم چیز مهمی نیست امروز صبح هم متوجه شدم فردی در واتساپ با پروفایل مرد بهش پیام داده اول نمیخواستم چیزی بگم ولی چند ساعت بعد با من دعوا کرد و من هم که عصبانی بودم گفتم اون مردی که بهت پیام میده کیه حالا مادرم حسابی از دستم عصبانی شده و من هم یک ساعته تو اتاق دارم گریه میکنم قرار بود فردا برای تولدم بریم بیرون ولی گفتش چرا باید برای تو پول خرج کنم😔 تا حالا اینطوری باهام حرف نزده بود و من الان بیش از اندازه ناراحتم هرچقدر هم توضیح میدم که من این فکر رو کردم و خواستم از خودت بپرسم میگه چرا باید همچین فکری بکنی چرا باید به تو جواب بدم مگه فلانی فلان کارو کرده بچش چیزی گفته ( این حرفش واقعا منو آزار میده چون اون بچه دوست ۱۰ ساله منه و اصلا دوست ندارم منو با اون مقایسه کنه ) الان مادرم تمام اعتمادش بهم رو از دست داده من واقعا توقع چنین واکنشی ازش نداشتم توقع داشتم بگه اون زن عکس شوهرش رو گذاشته یا یه همچین چیزی که خیالم راحت بشه ولی برعکس عصبانی شد . الان من واقعا دارم عذاب میکشم نمیدونم چیکار کنم حتی فکر خودکشی هم به سرم زده 😭 میشه بگید من چیکار کنم ؟ کار اشتباهی کردم که به مادرم گفتم ؟ فکر میکردم خیلی مهربانانه باهام رفتار کنه و کمکم میکنه دیگه اینطوری فکر نکنم ولی با حرفاش فقط داره اذیتم میکنه میشه کمکم کنید خواهش میکنم

    پاسخ
    • یه بچه ی کوچیکم
      مارس 15, 2022 09:21

      سلام من فقط ۸ سالمه و متوجه این شدم که مادرم به پدرم خیانت کرده من از ۳ یا ۴ سالگی متوجه این موضوع شدم و نمیدونم رابطشون از کجا شروع شد الان هیشکی نمیدونه‌ من توی خانواده به فکر اینم که به مادربزرگم بگم مادرم با ۲ مرد در رابطس و شاید دارن ۳ تا میشن نمیدونم ولی بخاطر این موضوع به ما دروغ میگه مثلا میره خونه ی اون مردها و میگه مثلا میرم دندون پزشکی من هم هنوز کوچیکم و نمیدونم چکار کنم یه برادر دوقلو هم دارم و اون مردهم متاهل هستن و یکیشون ۲ تا بچه خیلی کوچیک داره و نمیدونم همسرش چی شده لطفا کمکم کنید سر این موضوع هی گریه کردم و مادرم هم خانه دار هست و اون اقا فکر میکنم وسایل تولد میفروشه اخه واسه تولد ما دوتا اون بادکنک داد و حالم از اون تولدم بهم خورد و حتی از جایی که باهاش دست**شویی میکنن هم فیلم میگیرن واقعا نمیدونم همش دارم گریه میکنم لطفا کمکم کنید و راسش پدرم هم قبلا با چند خانم در رابطه بود الان دیگه نمیدونم چی شده لطفا کمکم کنید😭😭😭😭😭😭😭😭😭

      پاسخ
      • یه بچه ی کوچیکم
        مارس 15, 2022 13:38

        همش دارم گریه میکنم لطفا کمکم کنید لطفااااا

    • متایفانه منم مثل تو فکر میکردم
      و درست مثل تو هنوز حرفاش تو گوشم زنگ میخوره و شب و روز ندارم
      دارم میپاشم و نابود میشم اونم خوب میدونه ولی به روی خودش نمیاره
      فقط منتظر روزیم ک قلبم از این حجم از ناراحتی بایسته و برای همیشه راحت شم

      پاسخ
  • سلام من ۱۶ سالمه یکساله که مادرم به پدرم خیانت میکند اول فکر میکردم این رابطه در حد دوستی است اما قرار گذاشتن برای سکسشون رو توی گوشیش دیدم من ادمی هستم که خیلی وابسته ام هم از لحاظ درسی هم مالی و مادرم کاملا ادمی موفق در زمینه شغلیش هست و درامد خوبی دارد همه ازش حمایت میکنند و هیچکس حتی شک هم ندارد من از اوایل رابطه چیزی رو احساس کردم ولی الان واقعا داره منو اذیت میکنه چون از لحاظ تحصیلی خیلی افت کردم و تمرکز نمیتونم بکنم دیگه هم خسته شدم چند بار غیرمستقیم گفتم میدونم نه تنها دروغ گفت بلکه منو جلوی خانواده یه ادمی نشون میداد که کسی انچنان توجهی نکنه نمیدونم به کی بگم لطفا راهنماییم کنین

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      آوریل 10, 2021 08:55

      باسلام شما باید در مورد این موضوع بصورت مستقیم با مادرتان صحبت کنید وحالت روحی وروانی خود را برایشان توضیح دهید وایشان را مجاب نماید از یک زوج درمانگر کمک بگیرد

      پاسخ
  • سلام من نوزده سالمه و از زمانی ک نه سالم بود متوجه خیانت مادرم شدم اون گاهی وختا اون زمان اسکارا با پسرا حرف میزد و میگف قصد داره اونارو ب راه خوبی هدایت کنه😑نیمه های شب میدیدم ک با تلفن حرف میزنن و حتی ی بار اتفاقی حرفای فوق ناباورانه ای شنیدم وقتی باهاشون در میون گذاشتم حتی با مدرک شروع کردن ب خود زنی و بلوا ک تو اشتباه میکنی همچین مسئله ای نیست از اون موقع محتاط عمل میکرد اما میدونسم ک هنوز تو رابطه هست .این منو خیلی اذیت میکرد همیشه سعی کردم بهشون مفهونم کارشون اشتباس.قلبم میشکنه وختی اینو میبینم..اون تو این سالها اصن عوض نشده دیگ نمیدونم چجوری تحمل کنم..حالم از این کاراش بهم میخورع😭

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      آوریل 4, 2021 13:09

      باسلام در بحث پیمان شکنی علل مختلفی وجود دارد که در مورد مادر شما باید سبب شناسی شده وراهکار داده شود سعی کنسد بجای درگیری ذهنی مادرتان را متقاعد نماید که از یک زوج درمانگر مشاوره بگیرد

      پاسخ
  • سلام من ۱۲ سالمه امروز رفتم توی گوشی مامانم و دیدم برای یک مرد فیلم های ….فرستاده(از خودش نه)و دیدم که حرفای خیلی….میزدند،مطمئن نیستم باهم رابطه دارند قبلا هم ب مادرم شک کرده بودم ،ولی الان با چشم های خودم دیدم واقعا نمیدونم چیکار کنم یه نیسم ساعت میشه که فهمیدم..!!

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      مارس 29, 2021 23:51

      باسلام در بحث پیمان شکنی در زندگی مشترک دلایل مختلفی وجود دارد شما باید این مسئله را با مادرتان مطرح نماید اگر رابطه خوبی دارید بصورت فیس تو فیس واگرنه به وسیله پیامک به ایشان بگویید

      پاسخ
  • سلام من یه پسر دوازده ساله هستم و خیلی وقته که به مادرم شک دارم و یک دفعه پدرم مچش رو گرفت و دعوایی به پا شد اونموقع من ۱۰ سالم بود
    الان دوباره متوجه شدم با یکی از همکاراش وارد رابطه شده شک داشتم ولی یه بار رفتم تو گوشیش و پیام ها رو خوندم دارم دیوونه میشم فعلا به هیچکی نگفتم مطلع هستم توروخدا کمک کنید

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      فوریه 28, 2021 10:27

      باسلام در بحث پیمان شکنی والدین بهترین کار این است که مساله را با مادرتان مطرح نماید وحتما از درگیریهای ذهنی خود باوی صحبت نماید

      پاسخ
  • سلام من زهرا هستم ۱۵ سالم هست
    و از سن کم هم که بودم فهمیدم که مادرم خیانت میکند و داداشم هم فهمید و به پدرم گفت و بعدش مادرم دیگه سمتش نرفت اما حالا یک چند مدتی هست که تصادف کرده بود و روی تخت بود و الان بهتر شده یک اورژانسی بود که بعضی وقت میاوردش و میبردش مادرم را و من متوجه شدم که خیلی به مادرم نزدیکه همین دیروز به مامانم گفتم‌ میخوام امتحان بدم گوشیتو لازم دارم نمیداد گفتم بده لازم دارم اورد و دیدم همون مرد یک ویدیویی همون موقع واسش ارسال کرده بود اما من نمیتونستم نگاه کنم
    و همان روز وقتی پدر و داداشم نبودن من داشتم خونه رو تمیز میکردم و گوشیمو توی اتاقش گذاشتم و روی حالت ظبط که بفهمم افکارم درستته یا نه بعد که کارامو تمام کردم صدای جارو بود نمیشنیدم بعد گوشیمو اوردم بیرون و رفتم تو اتاقم با هندسفری گوش دادم و تنم داشت میلرزید با حرفایی که بهش میزد تروخدا بهم جواب بدید بگید باید چکار کنم حالم اصلا خوب نیست

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      فوریه 23, 2021 08:45

      باسلام با توجه به اینکه پیمان شکنی مادرشما درگیری ذهنی برایتان پیش اورد وافرادی که وارد این رابطه ها می شوند معمولا ازتغییرات رفتاری خود اگاهی ندارند وگمان می کنند که کسی اطلاع ندارد پس بهتر است شما اگر رابطه خوبی دارید بصورت حضوری واگر که نه پیامکی این موضوع را با وی مطرح نماید

      پاسخ
  • سلام من ۱۸ سالم هست مادرم در سن ۱۳ سالگی با پدرم ازدواج کرد و اصلا هم راضی نبود از وقتی ۸ سالم بود متوجه خیانتش میشدم و حتی میدیدم بعد از مدتی تموم شد ولی الان دوباره داره خیانت میکنه خیلی اذیتت میشم و واقعا نمیدونم چیکار کنم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      فوریه 22, 2021 09:09

      باسلام بحث پیمان شکنی والدین قطعا در گیریهای ذهنی برای فرزندان به و جود می اورد چون تاثیر منفی را برشما خواهد گذاشت بهترین کار این است که در زمان ومکان مناسب این مسئله را با مادر عنوان نماید

      پاسخ
      • سلام من به دختر 15 ساله ام من امسال متوجه شدم که مادرم با یکی از همکار هاش که مرد هستش رابطه داره و من چت هاشون رو دیدم و خوندم
        مادرم یواشکی باهاش چت میکنه و زمانی که پدرم به شیفت شب میره دیگه کلا تمام وقتش رو با اون آقا چت میکنه و حتی یه شب که من و خواهرم زود خوابیدیم اونها باهم سکس چت کرده بودن و من صبح این رو دیدم و فوق العاده عصبی و ناراحت شدم در حدی که یواشکی گریه میکردم
        چند ماه پیش این موضوع رو با مادرم درمیون گذاشتم ولی خب یه مشت دروغ تحویلم داد و فکر کرد که من قانع شدم و من از این هم خیلی ناراحت شدم هیچ چیزی دیگه به ذهنم نمیرسه
        پدرم تا به حال هیچ چیزی برای مادرم و من و خواهرم کم نذاشته حتی کادوی تولدش رو هم که گوشی بود رو به مادرم داد و همیشه هر چیزی رو براش فراهم کرده همیشه پشتش بوده و اونا عاشق هم هستن ولی نمیدونم چرا مادرم یه همچین کاری رو میکنه

      • تحریریه همدل مشاور
        مارس 14, 2021 13:42

        باسلام اگر صحبت کردن با ایشان تاثیر نداشت سعی کنید که مادرتان را متقاعد نماید که از یک زوج درمانگر مشاوره بگیرد زیرا در بحث پیمان شکنی مهم ترین کار سبب شناسی وعلت گرایش به ارتباط با نفر سوم می باشدودر ادامه ارائه راهکار ودرمان مناسب با توجه به تشخیص ودرگیری ذهنی شما فقط به شما اسیب می رساند وچیزی را حل نمی کند

    • تحریریه همدل مشاور
      فوریه 22, 2021 09:09

      باسلام بحث پیمان شکنی والدین قطعا در گیریهای ذهنی برای فرزندان به و جود می اورد چون تاثیر منفی را برشما خواهد گذاشت بهترین کار این است که در زمان ومکان مناسب این مسئله را با مادر عنوان نماید

      پاسخ
      • سلام دوروزپیش یکی ازپیامای واتساپ مامانمواتفاقی دیدیم که یکی ازآشناهامون براش چیزی فرستاده بودونوشته بودتقدیم به بهترین عشقم من خانواده ای دارم که اغلب دعوامی کنن وآرامش روحی وروانی عالی نداریم امادرکل زندگی خوب وطاقت فرسایی داریم اون مردکه بهش پیام داده بودمردظاهراخوبیه وامیدوارم سوءتفاهم شده باشه اماچیزای دیگه ای هم انگارهست بنظرتون چطورازمادرم درباره این مسئله بپرسم ودربارش باهاش حرف بزنم؟

      • تحریریه همدل مشاور
        می 23, 2021 08:43

        باسلام اگر رابطه عاطفی خوبی با مادر دارید بصورت حضوری این مسئله رابه ایشان بگویید واگر نه ازطریق پیامک مطرح نماید

      • سلام، من شونزده سالمه و دخترم.
        حدود چهار سال پیش متوجه شدم که مادرم با یه مردی از فامیلمون که در جایی که سکونت نداریم چت میکنه.
        چت ها ادامه داشت درست نمیدونم تا کی.
        حدود یکسال بود که خبری ازین نبود.ولی از یک‌ماه پیش تا الان مادرم با یه مرد اشنا شده و باهم چت میکنن. میون ‌چت هاشون حرف از جدایی و طلاق اومده بود.
        مادرم رو قضاوت نمیکنم چون همیشه شاغل و اجتماعی بود ولی چندساله متاسفانه بیکار شده و ارتباطی با کسی نداره و دوستی نداره. و بخاطر این که اعتماد به نفس داره مشخصه وقتی اون اقا باهاش صحبت میکنه و ازش تعریف میکنه احساس با ارزش بودن میکنه. تا الان بیشتر چت نرفته، مادرم هر موقع با اون فرد چت میکنه لبخندداره اما میدونم این یه هوس زودگذره.
        مادرم به عنوان یک مادر عالیه.
        اما الان‌نگرانشم و نمیدونم دقیقا باید چه واکنشی نشون بدم و تا حد امکان سعی میکنم منطقی رفتار کنم. لازم به ذکره پدرم قبلا اعتیاد به تریاک داشت اما رفع شد و احساس میکنم چند وقت هست که دوباره سراغش رفته و وقت زیادی تو‌خونه نیست،اما چیزی کم برای ما نذاشته.
        خانواده تقریبا اوپن مایند داریم و بسته نیستیم اما بازم نمیدونم که تصمیم هایی که میگیرم چه تاثیری روی زندگیمون داره.
        ممنون‌میشم اگر کمکم‌ کنید.

  • سلام، من يك دختر١١سالم و با ديدن مردي در گوشي مادرم مواجه شدم و الان در افسردگي شديدي هستم ميخوام خودكشي كنم لطفا يكي به داد من برسه

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      فوریه 15, 2021 11:29

      باسلام شما باید در مورد این مسئله با پدمادرتان صحبت کنید اگررابطه خوبی دارید در یک محیط مناسب که فقط شما دونفر حضور داشته باشید بصورت شفاف موضوع را مطرح نماید وشرایط روحی خود را برایشان توصیح دهید در صورت نداشتن احساس نزدیکی ورابطه خوب می توانید از نامه یا پیامک استفاده نمود و عنوان نماید معمولا در مورد مسئله که درگیری ذهنی بوجود اورده صحبت کردن باعث تخلیه روانی می شودواگر افکار خودکشی دارید توصیه می شود توسط یک روانشناس متخصص از نظر اختلال (MDD) حتما بررسی شوید

      پاسخ
    • نکنیا دیوونه ، اگه جا من بودی چی کار میکردی پس ، به خودت آسیب نزن به بابات بگو

      پاسخ
  • سلام من ترنم هستم و خیلی دوست دارم که مادر و پدرم با هم خوب باشند اما هم پدرم می داند مادر دارد بهش خیانت میکند هم من ولی مادر نمی داند که ما میدانیم من خسته شدم نمیتونم راحت باشم من مامان و بابام سر کار هستن لطفا اگر خواستید جواب من را بدهید ساعت نه تا 11 و نیم روز بدهید به جز جمعه و پنج شنبه و خواهش مندم زنگ به من نزنید خواهش میکنم

    پاسخ
    • تحریریه همدل مشاور
      فوریه 15, 2021 11:07

      سلام چند سالتونه ؟؟؟ توضیحات شما کامل نیست منظور شما از اینکه نمی توانم راحت باشم یعنی چی ؟؟؟ اگر مسئله پیمان شکنی مادر شما راناراحت ونگران کرده است که این موضوع را باید با ایشان مطرح کنید اگر دغدغه رابطه پدر ومادرتان را دارید که باید مشکلات زمینه ساز تنش در خانواده بررسی شود برای دادن راهکار درست، موضوعی که شما را نگران کرده است بصورت شفاف توضیح دهید

      پاسخ
      • من مامانم 😭😭😭
        سالهاست که با فامیل پدرم در رابطه هس
        از موقعی که یادم هس مادرم در رابطه با این مرد هس مواقعی با این مرد قهر میکنن و دوباره دوی میشن و جلوی من نشان میدهد که دارد با کسی چت میکند
        پدرم هم میداند و بخاطر همین با مادرم رابطه خوبی نداره و همش باهم دعوا میکنن
        واقعا نمیدونم چیکار کنم مادرم را از این مرد دور کنم لطفا جواب بدین😭😭

      • تحریریه همدل مشاور
        مارس 3, 2021 09:30

        باسلام چند سالتونه ؟؟؟؟ معمولا شما نباید خودتان را درگیر مشکلات پدر ومادرتان بکنید فقط می توانید با ارامش این موضوع را باایشان مطرح نماید واز درگیری ذهنی ونگرانی وناراحتی خود برای ایشان توضیح دهید

      • با سلام خدمت مشاورین دلسوز و مهربون
        من دختر هستم و ۱۵ سالمه
        من دو هفته اس متوجه صحبت مادرم با پسرعمه اش شدم ، اوایل حساس نشدم چون ویدونستم پسر عمه مامانم با خانواده امون رابطه نزدیکی داره بعد ها که اتفاقی چشمم خورد به چتشون فهمیدم که اون مرتیکه سعی داره به مامانم حرفای نامربوط بزنه به مامانم یه تذکر کوتاه دادم مامانم برداشت و اونو بلاک کرد من با خوده ساده‌ام گفتم همچی تموم شده ، گذشت تا مامانم چت کردنش با یکی که به اسم یکی از دوستای صمیمیش سیو شده بود زیاد شد ، منم دوباره تمرکزم و گذاشتم تا بفهمم اون کیه بعد از سوتی های پی در پی که پسرعمه گرامی داد فهمیدم بعله خودشه ، منم نشستم پیش مامانم و بی مقدمه گفتم که فهمیدم اون به ظاهر دوست صمیمی کیه و اگه الان شماره اونو بلاک و پاک بکنه منم از چیزی که دیدم به کسی نمیگم ، گذشت تا دوباره دیشب میبینم یکی دیگه به اسم یکی از دختر دایی های مامانم سیو شده
        دوباره فهمیدم که بعله اون کصافط داره به مامانم پیام میده و تازه فهمیدم مامانم دو میلیون از آقا گرفته نمی‌دونم سره چی،
        اما این قضیه داره منو پیر میکنه ازش متنفر شدم و همه خانواده فهمیدن یه مرگمه که اخلاقم زمین تا آسمون فرق کرده نمیدونم اصلا دلیل صحبت های مامانم چیه
        یه بار بهش میگم قسم بخور به جونم که اون آقاهه نیست قسم خورد به جونم وقتی که من صدای اونو از پشت گوشی با جفت گوشای خودم شنیدم شاید مردنم همون لحظه بود که ارزش یه غریبه از من و جونم بیشتر بود ، نمی‌دونم ملت ما کِی میخوامن بفهمن که دخترها هم سره مادرشون غیرت دارن اگه من الان بجا دختره ۱۵ ساله یه پسره ۱۵ ساله مامانم حداقل شده از روی ترس دیگه باهاش حرف نمیزد کاش میشد تو این عالم ناامیدی کسی باشه منم کمک کنه سخته بقرآن سخته بچه اوله خانواده‌
        باشی و یه عمر بعد از نادیده گرفتن مشکلات و بی پولی ها اینطوری به این مشکل دچار بشی

    • سلام من دوروزه متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم تک فرزندم و همش حس میکنم مادر یا پدرم آن خانواده نیستند دوست دارم خواهر با برادر داشته باشم کمکم کنید بزارم از خونه برم یا وایسم تا صاحب خواهر برادر بشم کمکم کنید این حس ها از بین بردن 😭😭😭

      پاسخ
      • فریبا عبدالله زاده
        نوامبر 28, 2021 17:08

        با سلام. همیشه اون چیزی که به نظر میرسه با واقعیت یکی نیست. در مورد اینکه فرزند پدر و مادرتون نیستین هم شکی نکنین. لطفا تحت هیییییچ شرایطی خونه تون رو ترک نکنید. در صورتی که خیلی اذیت میشین از خانوادتون بخواین شما رو پیش مشاور ببرن یا با شماره های ما تماس بگیرید.

      • نمیگم پدرم فوق العاده‌اس فقط میدونم از نظر ظاهری چیزی کم نداره همه جوره برای زندگیمون تلاش میکنه فقط به مادرم پول نمیده وگاها بددهن میشه همین …!
        خواهش میکنم کمکم کنید

      • من ۱۳ سالمه و از وقتی سال تحوبل شروع شده مامانم داره خیا** میکنه وقتی بابام با مامانم دعوا میکنه من تو حرفاشون میشونم که مامانم ۲ بار به بابام خیانت کرده و بابای من وقتی عصبانی میشه اتفاقات خوبی نمیوفته و یکابار که توی مدرسه ها بود بابام سک کرده بود و به مامانم گفت گوشیتو بده میخوام یه زنگ بزنم و من دلم سوخت و رفتم طبقه ی بالا به مامانم گفتم بیا کمکم ریاضیام مونده بابام که رفته بود دست شویی مامانم گوشیش رو برداشت و سریع اومد بالا و مامانم از برنامه طلگرام استفاده میکرد که بابام برنامه رو نداشت وسریع طلگرام رو حذف کرد و بعدش بابام شکش از بین رفت من گفتم مامانم دیگه ترسیده دیگه اینکار میکنه صبح روز بعدش دیدم مامانم دوباره طلگرام رو نصب کرده بود من هروز پیام های مامانم رو می دیدم برای هم عکس می فرساتدن و مامانم هرشب می گفت من میرم بالا لباسارو بشورم بابام دیگه یذره هم شک نداشت من رفتم بالا و دیدیم مامانم داره بازم پیام میده یک شب به مامانم گفتم منم میام کمکت و مامانم خیلی خیلی واکنش بدی نشون تو نمیخواد بیای تو عضافه ای و منم ناراحت شدم اعصابم خورد شد و مجبور شدم چیزی نگم چون بابام کنارم بود و خیلی وقت پیش من همراه بابام رفتم یه سفری که بابام برا کارش رفته بود دیدم یکی داره به بابا زنگ میزنه منم فهمیدم بابام داره خیانت می کنه داشتن باهم صحبت میکردن منم پشت سر بابام رفتم بابام هم مسگفت پشت سر من نیا منم می رفتم بعدش بابام عصبانی شد وگفت برو تو ماشین منم ناراحت شومو نشتم تو ماشین گریه کردم بعدش سریع بابا تلفنو قطع کردو اومد پیش من وجلوی خودم هم بلاکشکرد و هم شمارشو حذف کرد و دیگه بابام خیانت نکرد
        صبح ها بابام میره سرکار و صبح ها منو دادشم خوابیم ومن صبحی بیدارم شدم خودمو زدم به خواب و خرفاشونو شنیدم سریع پاشودمو به مامانم گفتم کی بود؟ مامانم سریع لحن حرفشو عوض کرد و یه شماره خوند بعدش سریع قطع کرد منم دوباره گفتم کی بود مامانم گفت دوستم بود من اینقدر که عصبانی بودم اومدم توی گوگل سرچ کردم ولی بازم به جولب نرسیدم
        لطفا یک مشاور بیاد به همه ی ما کمکم کنه

      • سلام من 24 سالمه و دختر هستم و از5 یا 6 سالگی شاهد خیانت و روابط جنسی مادرم بودم که اکثرا با دوستای پدرم بود شاید 5 نفرشونو فقط من میشناختم حالا بیشتر از اونو خبر ندارم و خب من میدیدم که پدرم که در کل از بچگی تو ذهنم آدم منفوری بود که درگیر اعتیاد بود و خب دوستاش که برای استفاده مواد مخدر میومدن خونه ما ولی مامانم هیچوقت علنا کاری نمیکرد و پدرم متوجه خیانتش نشد یا شایدم خودشو میزد به اون راه به هر حال بعد از فوت پدرم مادرم و خونواده م مدام برا اینکه من سر خاک پدرم نرفتم و برام مهم نبوده که مرده منو سرزنش میکردن ولی هنوز بعد دو سال پشیمون نیستم و اینکه مادرم هنوز داره کاراشو تکرار می‌کنه حتی الان که من 24 سالمه و خب نمیدونم حتی بابتش ناراحت نیستم و برام مهم نیست دیگه فقط میخواستم یه جا راجع بش حرف بزنم و اینکه یه مسئله ای که هست اینه که از دست دادن هیچکس برام مهم نیست یعنی با هیچکس هیچ ارتباط آنچنانی ای ندارم که بخواد زنده و مرده ش برام فرقی داشته باشه و تازه امسال فهمیدم که اون سالها پدرم هم به مادرم بارها خیانت کرده و مادرم هم این موضوعو میدونسته و حتی عکس و فیلماشونو دیده خلاصه که دنیا جای مزخرفیه و همین.

      • سلام من دخترم و الان ۱۸ سالم ۱۰ سالم بود که خیانت های مادرم به پدرمو میدیدم اونم با عموم هه عمو
        الانم فهمیدم با همکارش داره به بابام خیانت میکنه .بابام هم دست کمی از مامانم نداره وبهش خیانت میکنه
        واقعا خیلی سخته بچه همچین چیز هایی از پدر مادرش ببینه آخه یکی نیس بگه شما که بهم علاقه ندارین چرا زندگی بچه هاتون با ازدواج غلط نابود میکنید

    • فقط دلم میخواد بدونم کدوم ادمی ب همچین حرفایی گوش داده
      دلم میخواد فقد بزنم تو دهن مامانم
      اه اه ب جا اینکه من دنبال پسربازی باشم خانم دنبال پسر بازیه

      پاسخ
      • منم 15 سالمه و سه چهار ساله که فهمیدم مادرم به پدرم خیانت کرده البته میدونم قبل این سه چهار سالم خیانت کرده اوایلش که فهمیدم اصلا نمیتونستم دووم بیارم و مدام گریه میکردم وقتی که صفحه چت مادرم با مرد غریبه دیدم دیگه مادرم چند سالی هست که دیگه برام مرده هیچ کاری باش ندارم جز خیانت به بابام خیلی کارای دیگه کرده که زندگی برامون نذاشته فقط آرزومه که دیگه مادر نداشته باشم. مادرم خیلی ساله که برام مرده دیگه وقتی میبینم که داره با یه مرد غریبه چت میکنه و بعضی وقتا که جلوی من زنگ میزنه صحبت میکنه دیگه برام عادی شده چدن اون برام مرده. با یک مرد هم خیانت نمیکنه هر دفعه با یکی رابطه داره. یه بار با یکی بعد میگزره دوباره با یکی دیگه و همینطور این داستان چند سالی هست که میکشه. همین الان که دارم این متنو مینویسم مادر که نه زشته اسم مادر رو برای همچین زنی به کار برد… اون زن داره با یکی دیگه حرف میزنه و خیانت میکنه… خلاصه که دیگه هیچ حس مادر و فرزندی بش ندارم همه رفیقام مادراشون الگوشون هستن مادر من درس عبرتم شده برای ازدواجم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست
Call Now Buttonتماس با همدل مشاور